جدول جو
جدول جو

معنی سبعه

سبعه
هفت، شش به علاوۀ یک، عدد «۷»، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
تصویری از سبعه
تصویر سبعه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سبعه

سبعه

سبعه
شیر ماده. (منتهی الارب).
- اخذه اخذ سبعه، (بالاضافه و قد تمنع حرفها) یعنی گرفت آن راگرفتن شیر ماده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سبعه

سبعه
بلوک سبعه، ناحیۀ وسیعی است از گرمسیرات فارس میانۀ جنوب و مغرب شیراز افتاده، درازی آن ازقریۀ پدمی از ناحیۀ فرگ تا رضوان ناحیۀ فین سی ودو فرسنگ پهنای آن از قریۀ فارغان تا قریۀ رو در ناحیۀ فین شانزده فرسنگ محدود است از جانب مشرق ببلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان و از شمال بناحیۀ سیرجان کرمان و نواحی نیریز و از سمت مغرب ببلوک داراب و نواحی لارستان. بلوک سبعه در اصل هفت بلوک بود و هر یک را ضابطی علیحده و نام آنها بر این وجه است: بلوک طارم، بلوک فارغان، بلوک فین هفت بلوک گله گاه و در اواخر سلطنت نادرشاه و اوائل دولت کریم خان زند طاب ثراه نصیرخان لاری این 7 بلوک را تصاحب نمود و همه را سبعه گفتند و ضمیمۀ لارستان گردید سپس بلوک ایسین و تازیان را از سبعه جدا کرده ضمیمۀ نواحی بندرعباس کردند و در عوض بلوک فرگ را که ضابط و کلانتری علیحده داشت ضمیمۀ شش بلوک باقی مانده گشته همه راباز سبعه گفتند و هر بلوک را ناحیه شمردند و هوای پنج ناحیه از سبعه گرمتر از داراب است و نخلستانهای خوب و بساتین مرغوب دارد. آبش از چشمه و رودخانه است، زراعت آن گندم، جو، شلتوک ذرت، پنبه، کنجد، نخود، ماش و لوبیاست. (فارسنامۀ ناصری). و دو ناحیه خشن آباد و فارغان از سردسیر است. فارس است. هوای آن در تابستان در نهایت اعتدال در زمستان بسیار سرد و این دو بلوک که نزدیک بدامنۀ کوه است از گرمسیر شمرده میشود. نخلستانی فراوان دارد و معیشت اهالی آن از مویز وغنچۀ گل سرخ دیمی است که هرساله هزاران خروار از کوهستان بعمل آورده حمل هندوستان کنند. و برف زمستان این دو ناحیه تا اواخر تابستان بماند و بگرمسیرات نزدیک میرسانند و چشمه های گوارا در این دو ناحیه باشد و حکومت بلوک سبعه از اواخر سلطنت نادرشاهی تا سال 1264 هجری قمری که از صد سال میگذرد با سلسلۀ خوانین لاری بوده و بعد از خرابی کار آنها در هر چند سال با حاکمی است و ضابطنشین همه نواحی سبعه را قصبۀ فرگ قرار داده اند. نزدیک بششصد درب خانه از خشت خام و گل وچوب دارد. عمارتهای ملوکانه در این قصبه و باغهای پردرخت و پرعمارت و آبشارها و حوضها از بناهای خوانین لاری در خارج فرگ بوده چندین سال است از حلیۀ آبادی افتاده بلکه ویرانه گشته است و چون هر ناحیه از سبعه را در قدیم قصبه ای بوده و اکنون همه از توابع فرگ شمردند پس لازم آمد که قصبۀ فرگ را بشیراز نسبت دهیم پس دهات هر ناحیه را به قصبه آن گوئیم قصبۀ فرگ درمیانۀ جنوب و مشرق شیراز بمسافت 55 فرسنگ از شیرازدور افتاده است. (فارسنامۀ ناصری گفتار 2 ص 217)
لغت نامه دهخدا

سبعه

سبعه
هفت. (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56). عدد بین شش و هشت و آن برای معدود مذکر است بر خلاف قیاس. (از اقرب الموارد) :سبعه رجال، هفت مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- اقالیم سبعه، هفت کشور. (مؤلف).
- حکمای سبعه، از آن جمله اند: بیاس، پیتاکوس، کله اوبول، میزون، خیلن، سلن. رجوع به سیر حکمت در اروپا ص 3 شود.
- وزن سبعه، هفت مثقال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : اخذت منه مائه درهم وزن سبعه، مقصود این است که هر ده درهم آن هفت مثقال است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

سبعه

سبعه
درهم سبعه، درهمی که ده دانه از آن هفت مثقال بوده است. (مفاتیح العلوم)
لغت نامه دهخدا

سبعه

سبعه
از بطنهای (تیره های) هواره (قبیله ای از بربر). (از صبح الاعشی ج 1 ص 364)
لغت نامه دهخدا

سبعه

سبعه
نام مردی است سرکش که او را پادشاهی گرفتار ساخته دست و پایش بریده بر دار کشیده، و از این جاست که گویند: لاعذبنک عذاب سبعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

سبزه

سبزه
سبزه وار، چمن زار، گندمگون، گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است
سبزه
فرهنگ نامهای ایرانی