معنی تبعه
- تبعه (تَ بِ عَ)
- تباعه. (منتهی الارب) (آنندراج). عاقبت بد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (فرهنگ نظام) : و حسن نیز بالتبع از تبعه آن خائف گشت واز پدر هراسان شد. (جهانگشای جوینی). تبعت. رجوع به تباعه و تبعات و تبعت شود، گناه. (فرهنگ نظام). کار بد. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، سیاست، شکنجه. (ناظم الاطباء)
