- تبدیل
- دگرگونی
معنی تبدیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تبدیل
- بدل کردن، عوض کردن چیزی به چیزی، تحویل و تعویض
- تبدیل
- تغییر چیزی به جای چیز دیگر، عوض کردن شخصی با شخص دیگر
- تبدیل ((تَ))
- دیگرگون کردن، بدل کردن، دگرگون سازی، جمع تبدیلات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نواله کردن (نواله لقمه)
راست کردن، عادل خواندن
ضعیف و کلانسال شدن، پیر و ناتوان شدن
نو آور خواندن نو آور دانستن
پراکنده کردن، درمانده گردیدن
تهمت زدن کسی را، بخیل خواندن کسی را
بزرگ شمردن، احترام کردن
از دنیا بریدن و بخدا گرویدن
نیک تر کردن
در آمیختن
پیش شدن
مانده گردیدن درماندگی
باطل کردن
پوست باز کردن
مکروه داشتن
بر زمین زدن کسی را بر زمین زدن
تبتل، از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
گرامی داشتن، بزرگ شمردن، احترام کردن
باطل کردن
راست کردن، برابر کردن، دو چیز را با هم مساوی کردن، هم وزن کردن
Extenuation
смягчение
Milderung
пом'якшення
złagodzenie
atenuação