معنی تبتیل - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تبتیل
تبتیل
- تبتیل
- بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از دنیا بریدن. (زوزنی). دل از دنیا بریدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی) (آنندراج). انقطاع از دنیا. (از اقرب الموارد) ، گرویدن بخدا. (آنندراج). گرویدن بخدا و بریدن از ماسوای او. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ترتیل
- ترتیل
- پیدا کردن، هویدا کردن سخن قراء قرآن بادای مخارج حروف باهستگی و آرامیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تفتیل
- تفتیل
- آشوباندن آشوبش غاکاندن چلپیدن (چلپ فتنه) (غاک فتنه)، دو به همزدن
فرهنگ لغت هوشیار