جدول جو
جدول جو

معنی تبدلاً - جستجوی لغت در جدول جو

تبدلاً
(نَ کَ دَ)
بحالت تغییر صورت. (ناظم الاطباء). رجوع به تبدل و تبدیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدلا
تصویر بدلا
بدیل، مردمان شریف و کریم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ کَ دَ)
بطور توکل و متوکلانه. (ناظم الاطباء).
- توکلاً علی اﷲ، در حال توکل بر خدا. رجوع به توکل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ اَ تَ)
پیش از این. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ نَ / نِ زَ دَ)
ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه. جاویدان:
ابداً یسترد ما وهب الده
ر فیالیت جوده کان بخلا.
، هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ. هیچوقت. بهیچ روی. بهیچوجه. معاذاﷲ. پرگس. پرگست:
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ دَ)
بالتبع. (فرهنگ نظام) ، تبع تبعاً، پیرو و تابع بودن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
غلاف خوشۀ خرما را گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کنارۀچوبی دیوار. (ناظم الاطباء). چوبی که برای استحکام دیوار گذارند. (لسان العجم شعوری ج 1 ص 274 ورق الف)
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ)
جمع واژۀ بدیل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دگرگون گردیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تبدیل. تحویل. (ناظم الاطباء) :
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
هرگز نبود دور زمان بی تبدّلی.
سعدی.
، بدل گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان علامۀ جرجانی). عوض کردن این بدان. (آنندراج) : تبدله به، گرفت آن را بدل آن. و منه قوله تعالی: و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ فَضْ ضُ لَن)
مقابل وجوباً. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ / رِ زَ دَ)
از روی تعبد و بندگی و بطور بندگی و اجبار، نه بطور آزادی و خواهش. (ناظم الاطباء). بی دلیل و بی پرسش از چون و چرا. از راه بندگی. به امر. چون بندگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تعبد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دُ)
جمع واژۀ تبادل. رجوع به تبادل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تبدیل. تغییرات. (ناظم الاطباء). رجوع به تبدیل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ مُ نَ سَدَ)
از روی تبرّع. بطور تبرع. از راه تبرع. بر سبیل تبرع. رجوع به تبرع شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَدْ دُ)
جمع واژۀ تبدل. مبادلات و تحولات. (ناظم الاطباء). رجوع به تبدل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبلاب
تصویر تبلاب
غلاف خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدلات
تصویر تبدلات
جمع تبدل مبادلات، تحولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبدلات
تصویر متبدلات
جمع مبتدله، ور تندگان ور تپذیریان جمع متبدله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبدلات
تصویر مبدلات
جمع مبدله، ورتیکان، دگرگشتگان، دگردیسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبطلات
تصویر تبطلات
جمع تبطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیلات
تصویر تبدیلات
جمع تبدیل تغییرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبذلات
تصویر تبذلات
جمع تبذل
فرهنگ لغت هوشیار
جمع بدیل، والایان جمع بدل بدیل شریفان کریمان، جمع بدل بدیل شریفان کریمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
دگرگون گردیدن، عوض شدن، تبدیل، تحویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
((تَ بَ دُّ))
دگرگون شدن، بدل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابداً
تصویر ابداً
((اَ بَ دَ نْ))
هرگز، هیچ وقت، به هیچ روی، به هیچ وجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدلاء
تصویر بدلاء
((بُ دَ))
جمع بدل، بدیل، شریفان، کریمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدواً
تصویر بدواً
((بَ وَ نْ))
در آغاز، در ابتدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابداً
تصویر ابداً
هرگز، همیشه، هیچگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
استحاله، تطور، تعویض، تغییر، دگرگونی، بدل شدن، دگرگون شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد