تبنیق الودی، پیوندکردن نهال را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مجروح کردن پشت کسی را بتازیانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پاره کردن پشت کسی را بتازیانه. (قطر المحیط) ، در گردن و عهدۀ کسی کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) ، بنیقه (گریبان) ساختن برای پیراهن، فراخ دهان و تنگ دنباله ساختن ترکش را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تبنیق کتاب، بستن آن: اذا فرغت من قراءه الکتاب فبنقه و لاتضعه غیرمبنق. (اقرب الموارد) ، اقامت کردن در مکان، جمع کردن و آراستن سخن خود را، بربافتن دروغ و آراستن آن را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
تبنیق الودی، پیوندکردن نهال را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مجروح کردن پشت کسی را بتازیانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پاره کردن پشت کسی را بتازیانه. (قطر المحیط) ، در گردن و عهدۀ کسی کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) ، بنیقه (گریبان) ساختن برای پیراهن، فراخ دهان و تنگ دنباله ساختن ترکش را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تبنیق کتاب، بستن آن: اذا فرغت من قراءه الکتاب فبنقه و لاتضعه غیرمبنق. (اقرب الموارد) ، اقامت کردن در مکان، جمع کردن و آراستن سخن خود را، بربافتن دروغ و آراستن آن را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
درانیدن سیل کنارۀ نهر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکستن کنارۀ نهر تا آب از آن منشعب شود و به اطراف پراکنده شود. (از قطر المحیط) ، زوداشک گردیدن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
درانیدن سیل کنارۀ نهر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکستن کنارۀ نهر تا آب از آن منشعب شود و به اطراف پراکنده شود. (از قطر المحیط) ، زوداشک گردیدن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
چشم فراخ باز کردن و یا تیز نگریستن. (تاج المصادر بیهقی). نیکو گشادن هر دو چشم را و تیز نگریستن ، زینت دادن خانه را و منقش کردن آن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آراسته شدن و زینت گرفتن زن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سفر دور و دراز کردن، استبدادکردن در گناهان، دشوار شدن کار بر کسی. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
چشم فراخ باز کردن و یا تیز نگریستن. (تاج المصادر بیهقی). نیکو گشادن هر دو چشم را و تیز نگریستن ، زینت دادن خانه را و منقش کردن آن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آراسته شدن و زینت گرفتن زن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سفر دور و دراز کردن، استبدادکردن در گناهان، دشوار شدن کار بر کسی. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)