- تباهجه
- گوشت پخته نرم و نازک
معنی تباهجه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوشت پخته نرم و نازک
خوراکی که از گوشت و بادنجان درست کنند، بورانی بادنجان، تباهه، تواهه
کباب،برای مثال نه مرد مفتی و قاضی شدم، که دارم دوست / بهین تباهچه ای یا لطیف حلوایی (مظهر - لغتنامه - تباهچه)
کباب،
پارسی تازی گشته تباهه تباهچه کباب شامی گوشت در روغن سرخ کرده
کباب، گوشت پخته و نرم و نازک
تباهچه، خوراکی که از گوشت و بادنجان درست کنند، بورانی بادنجان، کباب، تواهه
خودپسند خود خواه
تبریزیان مردم تبریز جمع تبریزی مردمان شهر تبریز
لعن و نفرین کردن به یکدیگر
فرمانروایان حیره که پس از اسلام نیز برجای ماندند
همدیگر را نفرین کردن
خود ستایی
مباهات در فارسی نازش نازیدن به خود بالیدن
شکوفه بار شکوفه زار
ترکی بار بر (گویش گیلکی)
مصیبت، سختی
زن بی شوهر
مونث باهر و کشتی، گوش خر گیاه مو نث باهر
ضایعه، فساد
نیکو شدن شاد شدن
مرد بسیار شر
نوعی غذا که از گوشت و بادنجان سازند قلیه بادنجان
تقابل، همدیگر مقابله شدن
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
یکدیگر را لعنت کردن
فرود آوردن
عاقبت بد
سیلی که بصورت زنند تپانچه طپانچه
تباهچه، خوراکی که از گوشت و بادنجان درست کنند، بورانی بادنجان، کباب، تباهه
پارسی تازی گشته تباهه تباهچه کباب شامی گوشت در روغن سرخ کرده
نباهت در فارسی فرخادگی بزرگواری، نژادگی، نام آوری
فساد، نابودی