معنی تبالی - جستجوی لغت در جدول جو

تبالی

لغت نامه دهخدا

تبالی

لغت نامه دهخدا

تبالی

لغت نامه دهخدا

تبالی

تصویری از تبالی — تصویر تبالی

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبانی — تصویر تبانی

با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تباهی — تصویر تباهی

خرابی، فساد، نابودی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تعالی — تصویر تعالی

برتر است مثلاً اللّه تعالی، حق تعالی، ایزدتعالی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از توالی — تصویر توالی

پیاپی رسیدن، یکی پس از دیگری آمدن، پی در پی بودن، پشت سر هم قرار داشتن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تباکی — تصویر تباکی

گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تعالی — تصویر تعالی

بلند شدن، برتر شدن، بلندپایه شدن

فرهنگ فارسی عمید

(مُ تَ)

آزماینده. (آنندراج). آزماینده و امتحان کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبالی شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از طبالی — تصویر طبالی

شغل و عمل طبال تبیره زنی طبل نوازی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تتالی — تصویر تتالی

آمدن سواران پی در پی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تجالی — تصویر تجالی

هویدا شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تبادی — تصویر تبادی

بادیه نشین گردیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تباری — تصویر تباری

با هم معاوضه، تعارض

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تباقی — تصویر تباقی

باقی ماندن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تعالی — تصویر تعالی

بلند شدن، برتر شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متبالی — تصویر متبالی

آزما ینده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تباکی — تصویر تباکی

به دروغ گریه کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حبالی — تصویر حبالی

جمع حبلی، زنان باردار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تباغی — تصویر تباغی

ظلم و ستم کردن، عصیان کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از توالی — تصویر توالی

پیاپی شدن، تتابع

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تباهی — تصویر تباهی

فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تبانی — تصویر تبانی

با یکدیگر قراری نهادن، نهانی پیمان بستن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تبالغ — تصویر تبالغ

بنهایت رسیدن آن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تباهی — تصویر تباهی

فساد، نابودی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تبانی — تصویر تبانی

((تَ))

با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تباکی — تصویر تباکی

((تَ))

گریه دروغی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تعالی — تصویر تعالی

((تَ))

بلند پایه گردیدن، بلندی، برتری

فرهنگ فارسی معین

تصویری از توالی — تصویر توالی

((تَ))

پیاپی رسیدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طبالی — تصویر طبالی

((طَ بّ))

طبل نوازی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تباهی — تصویر تباهی

ضایعه، فساد

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از تعالی — تصویر تعالی

والایی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از تبانی — تصویر تبانی

ساخت و پاخت، سازش

فرهنگ واژه فارسی سره