- تباشر
- مژده دادن یکدیگر را
معنی تباشر - جستجوی لغت در جدول جو
- تباشر
- یکدیگر را بشارت دادن، به هم مژده دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مژده دهنده
آمد و شد، هم آمیزی
بشارت
بهم بشتافتن، در کاری پیشی گرفتن
پیشی گرفتن، خطور کردن به ذهن
عامل کاری، کارپرداز، کارگزار
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، بامبو، طباشیر، ثلج صینی، نی هندی، ثلج چینی
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
اختیار کننده، ناظر و کارفرما، متصدی
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
ماده ای سفید رنگ که از درون نی هندی گیرند. در گذشته در طب به کار می رفت، اول صبح، اول هر چیزی، خبر خوش، مژده
آل، نسب
دودمان و خویشاوندان و بمعنای هلاک
مرغ انجیر خوار
اصل و نسب، نژاد، خاندان، دودمان، برای مثال چو اندر تبارش بزرگی نبود / نیارست نام بزرگان شنود (فردوسی - لغت نامه - تبار)
هلاک، دمار
هلاک، دمار
هلاک، هلاکت