- تباب
- زیانکار شدن، به هلاکت شدن
معنی تباب - جستجوی لغت در جدول جو
- تباب
- متضرر شدن، زیان کردن
- تباب ((تَ))
- زیانکار شدن، خسران یافتن، هلاک شدن، زیانکاری، هلاکت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
سیل عظیم، موج دریا
مگس
باطل، فاسد
آل، نسب
نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور میباشد
مویز فروش موش سرخ موش کور
بسیار دشنام دهنده
غلبه کردن باطل، رایگان
دوستی، عشق، محبوب بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود بر آمدگی هائی که هنگام باران آمدن در سطح آب پیدا میشود
جوش دریا، آشوب دریا
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن
خاک، زمین نرم
از هم بریدن
زمین آبکند، دره (میان دو کوه)، زمینی که در آن بعضی جا آب فرو رود و از جای دیگر برآید و بعضی جا خشک باشد و در بعضی جاآب ایستاده بود
توبه پذیرنده
فاسد شده، از حال برگشته، از حالی بحال بدی افتاده، خراب
پارسی تازی گشته تنبان توبان
از سر و کول هم بالا رفتن، بر هم نشستن
در پی یکدیگر رفتن
دودمان و خویشاوندان و بمعنای هلاک
غلاف خوشه خرما
مهلکه، بیابان خطرناک
جوانی - مقابل شیب به معنی پیری همچنین نام پرنده ای است از موسیقی
گوشت بریان شده بر روی آتش، قطعه گوشتی که به سیخ می کشند و روی آتش بریان کنند
به نشاط آمدن، تند و تیز رفتن
ضایع، فاسد، نابود، زبون، کم ارزش
مگس، پشه، زنبور به ویژه زنبور عسل
دوستی، عشق، محبوب
دیو، شیطان، مار
دیو، شیطان، مار