معنی تباب - فرهنگ فارسی معین
معنی تباب
- تباب((تَ))
- زیانکار شدن، خسران یافتن، هلاک شدن، زیانکاری، هلاکت
تصویر تباب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تباب
تباب
- تباب
- زیان کار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمه علامۀ جرجانی). زیان کاری. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زیان شدن. (کنزاللغات). نقص و خسار. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و منه ’ما کید فرعون الاّ فی تباب’، ای خسران. (اقرب الموارد) ، بهلاکت شدن. (تاج المصادر بیهقی). هلاک شدن. (زوزنی) (دهار) (ترجمه علامۀ جرجانی). هلاکت. (غیاث اللغات). هلاک. (قطر المحیط) (آنندراج). هلاکی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هلاک شدن. (کنزاللغات) :
چون برون شوشان نبودی در جواب
پس رمیدندی از آن راه تباب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تباک
- تباک
- از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی