جدول جو
جدول جو

معنی تاکدخت - جستجوی لغت در جدول جو

تاکدخت
(دخترانه)
مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر)
تصویری از تاکدخت
تصویر تاکدخت
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکدخت
تصویر پاکدخت
(دخترانه)
دختر پاک و عفیف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تارادخت
تصویر تارادخت
(دخترانه)
مرکب از تارا (ستاره) + دخت (دختر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج دخت
تصویر تاج دخت
(دخترانه)
تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جاندخت
تصویر جاندخت
(دخترانه)
دختری که چون جان عزیز است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامدخت
تصویر رامدخت
(دخترانه)
دختر آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راددخت
تصویر راددخت
(دخترانه)
دختر بخشنده یا خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهدخت
تصویر شاهدخت
(دخترانه)
دختر شاه، شاهزاده خانم، شاه دختر دختر شاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاددخت
تصویر شاددخت
(دخترانه)
دختر شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهدخت
تصویر ماهدخت
(دخترانه)
دختر ماه، دختر زیبا چون ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازدخت
تصویر نازدخت
(دخترانه)
دختر زیبا و ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناردخت
تصویر ناردخت
(دخترانه)
نار (عربی) + دخت (فارسی) دختر آتشین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاکدیس
تصویر تاکدیس
آنتی کلینال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاهدخت
تصویر شاهدخت
پرنسس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاکدست
تصویر پاکدست
با صحت عمل، درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکیدات
تصویر تاکیدات
جمع تاکید
فرهنگ لغت هوشیار
شاهدخت: چرا باید مهتران این چنین سخن گویند که شاه دختر کرا خواهد و کرا خواهد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهدخت
تصویر شاهدخت
((دُ))
دختر شاه، شاهزاده
فرهنگ فارسی معین
صمغ درخت افربیون که آنرا لبانه مغربیه نیز گویند. توضیح در بعضی کتب تاکوت را بصورت تیکوت هم ذکر کرده اند و در برهان بصورت تاکوب آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
حمله
فرهنگ واژه فارسی سره
استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
نوعی از رفتن اسب، به تاخت رفتن، دو و دویدن، حمله و هجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
تاختن، دویدن یا با سرعت رفتن، حمله
تاخت آوردن: حمله کردن
تاخت زدن: عوض کردن چیزی با چیز دیگر، مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر
تاخت کردن: تاختن، اسب دواندن، غارت کردن
تاخت و تاز: اسب دوانیدن، اسب تاختن، حمله، هجوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاکد
تصویر تاکد
استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
دویدن اسب، دو، دویدن، حمله کردن، هجوم آوردن، و تالان تاخت و تاز و غارت
فرهنگ فارسی معین