- تاوخانه
- تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه
معنی تاوخانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دستگاه و محلی که تهیه چاو را بعهده داشت
خانه ای که در آن شیشه بندی و آینه کاری بود تا هر چه از بیرون باشد دیده شود و روشنایی خورشید در آن افتد، آسمان پر ستاره، خانه ای که در آن تنور یا بخاری باشد خانه زمستانی که در آن آتش افروزند، حمام گرمابه، شبستان
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
خانه ای که دیوارهای آن آینه کاری شده باشد، حمام، گرمابه، خانه زمستانی که با بخاری و یا تنور گرم شود، شبستان
تاب خانه گرم خانه
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوخانه
نسکخانه
جای پاسبان قراولخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
دارو فروشی، داروخانه
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو. بندهای آهنین که در پای بندیان و مردم گریز پای نهند
آئینه خانه
همیشه، دائم، ابدی
مطبعه، محل چاپ
دوا خانه، دوا فروشی
دادگاه، عدالتخانه
کفه ترازو
اطاقی که تشت وآفتابه درآن گذارند، اطاق خواب، جامه خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانندآن، مبرز مستراح
جای نگه داشتن توپها
بیباکی و رشادت
مطبعه، چاپخانه
مانند بازرگانان و تاجران
آنچه بدان اسب را زنند، شلاق و قمچی است
محلّ نگه داشتن توپ ها، آن قسمت از لشکر که کار آن ها تیراندازی با توپ است مثلاً هنگ توپخانه
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
مانند تاجران، به روش بازرگانان
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال اگر مرد رنجی اگر مرد گنج / نه گنجت بود جاودانه نه رنج (فردوسی - ۸/۳۹۶ حاشیه) ، تا همیشه، برای مثال اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶)
خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه، تاوخانه، برای مثال در چنین فصل تاب خانۀ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴ - ۶۱۱)
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
جایی که اسیران را نگه دارند، زندان
داروخانه، جای فروش دارو برای بیماران
جای فروش دارو برای بیماران، دواخانه، داروکده
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، برای مثال چون خانۀ بیگانه ش آشنا شد / خو کرد در این بند و زاولانه (ناصرخسرو - ۲۲۹) ، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده