جدول جو
جدول جو

معنی تانکو - جستجوی لغت در جدول جو

تانکو
حجام و سرتراش را گویند، (انجمن آرا)، ظاهراً این کلمه مصحف تانگو است، رجوع به تانگو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اتومبیل زره پوش که دارای توپ و مسلسل است و به واسطۀ چرخ های مخصوصی که دارد در زمین های ناهموار نیز می تواند حرکت کند، تانکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانگو
تصویر تانگو
نوعی رقص آرام دونفره
حجام، خون گیر، سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانکر
تصویر تانکر
اتومبیل بزرگ مخزن دار، ویژۀ حمل مایعات، مخزن ذخیره سازی مایعات
فرهنگ فارسی عمید
حبوب. حبوبات چون نخود و لوبیاو ماش و عدس و باقلا. بنشن: و از وی (از موقان رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. (حدود العالم). البقال، تره فروش و دانکوفروش. (مهذب الاسماء) ، آشی مرکب از نخودو عدس و امثال اینها و آنرا هفت دانه نیز گویند. آش هفت حبه. (انجمن آرا). آشی که از حبوب و گوشت پزند
لغت نامه دهخدا
خلیج استانکوی، خلیج مستطیلی است در جهت جنوبی سواحل غربی آناطولی، در سنجاق منتشا، و شبه جزیره مستطیل و تنگی که جهت شمالی آن دماغۀ بودروم و جانب جنوبی دماغۀ کرییو را تشکیل میدهد، گرداگرد این خلیج رافراگرفته و جزیره استانکوی در داخل آن واقع است. طول آن از مغرب به مشرق قریب 90 هزار گز است. قسمت واقع در خارج این خلیج به 65 هزار گز بالغ میشود که 25هزار گز عرض دارد، و محلی که قسمت داخله را تشکیل میدهد 25 هزار گز است و یکباره تنگ میشود و عرض وی به 10 هزار گز میرسد آنگاه بتدریج تنگتر شده بقصبۀ کوک آباد اسکلۀ مغله منتهی میگردد. شهرک بودروم در دهانۀ این خلیج و ساحل شمالی آن واقع شده و در مقابل استانکوی دیده میشود. و در زمان قدیم بنام آلیکارناس معروف بوده، بنابر مشهور موطن ابوالمورخین هرودوت است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
یا استان کس یا استان کو. جزیره مستطیل و تنگی است در بحرالجزائر مقابل ساحل جنوب غربی آناطولی در دهانۀ خلیج مستطیل معروف به استانکوی کورفزی. از شمال شرقی بسوی جنوب غربی بین 36 درجه و 40 دقیقه و 36 درجه و 55 دقیقۀ عرض شمالی و 24درجه و 36 دقیقه و 15 ثانیه و 25 درجه و 2 دقیقۀ طول شرقی ممتد است. طول آن 40 و حدّ وسط عرض وی 8 هزار گز است و بتدریج رو به جنوب غربی باریک و از شمال رو بجنوب پهن شده بشکل سر مرغی و به صورت یک چکش درمی آید، کوهی مسمّی به ’دیخیووونو’ در طول این جزیره امتداد دارد و در برزخ واقع در جهت جنوب غربی ارتفاع آن بکلی کم میشود و دوباره در شبه جزیره شبیه بچکش ارتفاع میگیرد و از طرف شمال بسوی جنوب امتداد می یابد و ترکیب این کوه از سنگهای آهکی و حجرالصفائح است ولی کوه کوچکی که خود شبه جزیره را احداث کرده از مواد آتشفشانی است و در بالای آن دهانۀ آتش فشانی هم دیده میشود. جهت جنوبی کوه دیخیووونو صعب الوصول و بسیار سراشیب و جانب شمالی آن اندکی منحنی باشد. درین نواحی جلگه ای بسیار دلکش از باغها و کشتزارها بوجود آمده و در نزدیکی دریا صورت یک دشت خرّم و خندان پیدا میکند. مرتفعترین محل ّ کوه مذکور به 930 گز بالغ میشود، دو دماغۀ بودروم و کرییو، از ساحل آناطولی رو به این نقاط امتداد یافته قسمت شرقی جزیره را در میان گرفته شکل یک دهن باز را پیدا میکند و در میان این دو دماغه و جزیره دو تنگه هست. یکی از این دو وسیع و عمیق میباشد و در جهت جنوب واقع شده و دیگری تنگ و دارای تخته سنگها و پایابهاست، و در جانب شمال جای گرفته است. شهر استانکوی در طرف شمال شرقی جزیره میان خلیجی مقابل قصبۀ بودروم قرار دارد، در دماغۀ واقع درشمال قصبه، یک منارۀ بحری و در جهت جنوب آن قلعه ای وجود دارد، لنگرگاه آن کوچک و غیرمحفوظ است. این قصبه بسیار قدیم و کهن سال میباشد و موطن حکیم مشهور بقراط است. در میان قصبه چناری کهن منسوب بدانشمند مزبور هست که شاخهای بسیار منشعب و پراکنده دارد. در بالای این شهرک در دامنۀ کوه چشمه ای معروف به چشمۀ سقراط و در زیرزمین ویرانۀ حمامی موسوم به حمّام بقراط موجود است. سکنۀ این شهر بیشتر مسلمانان و اندکی کلیمی و بقیه یونانی باشند. هوای آن لطیف و معتدل است. وسعت اراضی به 120677 دونم (40 گام مربع) بالغ میشود که 10600 دونم آن زمین بایر است. محصولات: گندم وجو و مقدار بسیار انگور رزّاقی، هندوانه و خربزه و نظایر اینهاست که بیش از احتیاج اهالی بعمل می آید و مازاد آن صادر میشود. نام اصلی جزیره کو بوده و لفظاستانکوی تحریف کلمه یونانی ’ایس تین ک ’ است. آثار عتیقۀ بسیار در این شهرک یافت میشود. در عصر سلطان سلیمان قانونی بعد از فتح ردس این قصبه بدست عثمانیان افتاد و تا زمانهای نزدیک استانکوی بضمیمۀ جزائر واقع در اطراف آن در شمار سنجاق مرکزی بود ولی بعد بصورت یک قضا ملحق بسنجاق ساکر از ولایت جزایر بحر سفید درآمد. (قاموس الاعلام ترکی) ، هم اضیق استاهاً من ان یفعلوه، یعنی عاجزند از آن کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نِ کَ /تانْ نِ کَ)
اسم اشاره بصیغۀ تثنیه از برای مؤنث. (ناظم الاطباء). آن دو زن. ایشان دو زن
لغت نامه دهخدا
وزنه ای که تقریباً معادل 12مثقال باشد، (ناظم الاطباء)، دو اونس، (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
ارابۀ بزرگ جنگی است که انگلیسیها در اثنای جنگ بین المللی اول اختراع کردند که در هر زمین ناهمواری میتواند عبور کند، (فرهنگ نظام)، تانگ، کلمه انگلیسی و ارابۀ زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و چرخهای آن که از دنده های پولادین درست شده است بر روی نوارهای زنجیرمانندی از پولاد حرکت کند و جنگ آوران در میان آن که چون دژی پولادین و متحرک است نشینند و بدشمن تازند، اولین تانک در پایان سال 1916 میلادی بوسیلۀ انگلیسیها ساخته و وارد میدان جنگ شد ولی در جنگ دوم جهانی از سلاحهای مؤثر و قابل توجه جنگ بشمار آمد
خزانۀ آب ونفت و غیره که در کارخانه ها بکار رود، بدین معنی ازهندی گرفته شده و در انگلیسی رایج است، رجوع به ’تانکر’ و فرهنگ نظام شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
ناخوب. ناپسندیده. غیرمستحسن. قبیح. زشت. نانیکو. که نیکو نیست:
نکوکار و بادانش و داددوست
یکی رسم ننهد که آن نانکوست.
اسدی.
بر پشت من از زمانه تو می آید
وز من همه کار نانکو می آید.
خیام
لغت نامه دهخدا
(کُ وْ)
بخشی از ناحیۀ برلن دارای 59600 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
حمید، برادر براق حاجب قتلغخان مؤسس حکومت قره ختائیان کرمان است و سومین حکمران سلسلۀ مزبور هم سلطان قطب الدین محمد پسر تابنکو بوده و این سلاله در دورۀ فترت مغول تشکیل شد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
از سازهای ضربی چین و هند، طبلی است از یک استوانۀ چوبی مجوف که دو طرف آنرا پوست کشند و آنرا به اندازه های مختلف سازند، رجوع به مجلۀ موسیقی شمارۀ 29 دورۀ سوم بهمن 1337 هجری شمسی ص 38 شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
مأخوذ از انگلیسی و در فارسی جدید متداول است. انبار آهنی محدب که بر روی کامیون قرار دهند و آن را پر از نفت یا بنزین یا آب کنند برای نقل از مکانی بمکان دیگر. رجوع به تانک (خزانۀ آب و نفت...) شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
کلمه ای است اسپانیایی که به قسمی رقص دونفری اطلاق شود
لغت نامه دهخدا
تانگر، (ناظم الاطباء)، سرتراش را گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مزین، (ناظم الاطباء)، حجام، (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 289)، و آن را تونگو نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی)، و آن را ’توانگو’ نیز گویند، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 289)، و به فتح ثانی بر وزن سمن بو هم آمده است و به این معنی بجای ’واو’ ’رای قرشت’ نیز گفته اند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
مطلق دانه (از گندم جو ماش عدس وجز اینها)، آشی که بهنگام دندان بر آوردن کودک با گندم و ماش و عدس و جز آنها و کله و پاچه گوسفند پزند و بخانه های خویشان و دوستان فرستند دانکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانگو
تصویر تانگو
نوعی رقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانکر
تصویر تانکر
کشتی نفتکش
فرهنگ لغت هوشیار
ناخوب زشت: برپشت من اززمانه تو می آید وزمن همه کارنانکومی آید. (منسوب به خیام)
فرهنگ لغت هوشیار
خزانه آب و نفت و غیره که در کارخانه ها بکار میرود و نیز بمعنای ارابه زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و بر روی نوارهای زنجیر مانندی از پولاد حرکت میکند انگلیسی زره پوش اتومبیل زره پوش که با مسلسل و توپ مجهز است و بوسیله چرخهای محکم و سنگین خود میتواند در زمین ناهموار حرکت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانگو
تصویر تانگو
نامی از رقص های آرام دونفره
فرهنگ فارسی معین
((کِ))
نوعی خودرو باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل مایعات نصب شده باشد، باری مخزنی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانگو
تصویر تانگو
((گُ))
سرتراش، حجام، توانگو، تونگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانک
تصویر تانک
منبع بزرگ معمولاً استوانه ای جهت ذخیره مایعاتی مانند، آب، نفت و، از وسایط نقلیه جنگی زنجیردار که بدنه آن زره پوش و مجهز به توپ و مسلسل است
فرهنگ فارسی معین
زره پوش، خودرو سنگین نظامی (مهز به توپ و مسلسل)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مخزن، نفتکش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شورت، شلوار زیرکوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی
تاقچه، لبه ی پرتگاه کم ارتفاع
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کالج نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی