جدول جو
جدول جو

معنی تامون - جستجوی لغت در جدول جو

تامون
شلوار، تنبان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دامون
تصویر دامون
(پسرانه)
در گویش مازندران دامنه جنگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هامون
تصویر هامون
(پسرانه)
زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه ای در سیستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مامون
تصویر مامون
درامان، زنهارداده شده، امین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هامون
تصویر هامون
زمین هموار، دشت، مقابل آسمان، زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامین
تصویر تامین
آماده کردن، آماده، دارای امنیت، امنیت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامپون
تصویر تامپون
تکۀ کوچکی از پارچه، پنبه یا اسفنج که برای جلوگیری از خون ریزی یا جذب ترشحات، داخل حفره های بدن فرو می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارون
تصویر تارون
تاریک، مقابل روشن، تیره و تار، پیچیده، درهم، مبهم، مشکل، سیاه، بد، افسرده، اندوهگین، خشمگین، گمراه و پلید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارون
تصویر تارون
تاریک، تار
فرهنگ لغت هوشیار
امین کردن، حفظ کردن، اعتماد کردن، راستی کردن چنین باد گفتن همین گفتن، زینهار دادن، استوانیدن (اعتماد کردن)، بیمه کردن ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن، امین کردن، حفظ کردن امن کردن، آمین گفتن دعای کسی را، ایمنی، جمع تامینات. یا تامین آتیه (آینده)، اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه. یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات. یا تامین معاش. پیش بینی و تدارک وسایل زندگی. یا تامین منافع. پیش بینی سود برای خویش. یا تامین نظر. اعمال نظر و میل خود
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تملول تنبول از گیاهان درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
فرهنگ لغت هوشیار
امانت دار، معتمد علیه، زنهار داده زنهار یافته در پناه مرزنگوش وحشی را گویند که بنام فودنج جبلی و پودنه کوهی وصعتر الحمام نیز موسوم است. زنهار داده امان داده شده درامان: جان و مال اتباع خارجه بتضمین خاک ایران مامون و محفوظ است
فرهنگ لغت هوشیار
دشت و صحرا و زمین هموار خالی از بلندی و پستی که بتازی قاع خوانند، ساده، صحرای بی درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامون
تصویر هامون
دشت، صحرا، زمین هموار، خشکی، هامن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارون
تصویر تارون
تاران، تیره و تاریک، تاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تامین
تصویر تامین
Securement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تامین
تصویر تامین
sécurisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تامین
تصویر تامین
uhakikisho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تامین
تصویر تامین
การประกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تامین
تصویر تامین
güvence
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تامین
تصویر تامین
보장
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تامین
تصویر تامین
確保
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تامین
تصویر تامین
אבטחה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تامین
تصویر تامین
सुरक्षा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تامین
تصویر تامین
jaminan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تامین
تصویر تامین
Sicherstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تامین
تصویر تامین
zekerheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تامین
تصویر تامین
aseguramiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تامین
تصویر تامین
assicurazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تامین
تصویر تامین
segurança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تامین
تصویر تامین
确保
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تامین
تصویر تامین
zabezpieczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تامین
تصویر تامین
забезпечення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تامین
تصویر تامین
обеспечение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تامین
تصویر تامین
নিরাপত্তা
دیکشنری فارسی به بنگالی