جدول جو
جدول جو

معنی تالن - جستجوی لغت در جدول جو

تالن
(لُ)
اومر. از صاحب منصبان اداری فرانسه که بسال 1595 میلادی در پاریس متولد شد و در جنگی که در زمان کودکی لوئی چهاردهم (1648- 1653 میلادی) بین طرفداران پارلمان و درباریان درگرفته بود، از طرفداران پارلمان دفاع کرد. و در سال 1652 درگذشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تالی
تصویر تالی
آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده، در علم منطق جزء مؤخر جملۀ شرطیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گالن
تصویر گالن
ظرفی پلاستیکی برای نگهداری مایعاتی چون آب و بنزین، واحد اندازه گیری حجم مایعات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالن
تصویر بالن
پستاندار عظیم الجثۀ دریازی با وزنی حدود سی تن، شبیه ماهی که به جای دندان تیغه های استخوانی دراز در دهان دارد و برای تنفس به روی آب می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالان
تصویر تالان
تاراج
واحد اندازه گیری وزن در یونان باستان، واحد پول در یونان باستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالم
تصویر تالم
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گالن
تصویر گالن
نوعی سنگ معدن سرب، دارای مقداری آهن، روی، نقره و گاهی انتیمون و آرسنیک که رنگش خاکستری است و در امریکا، انگلستان، فرانسه و اسپانیا یافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالک
تصویر تالک
طلق، جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالف
تصویر تالف
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاله
تصویر تاله
خدا را پرستش کردن، خداپرستی، پارسایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلان
تصویر تلان
چاق، بسیار فربه، تنومند
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز. در 21هزارگزی شمال باختری ایذه، کنار راه مالرو سکوری به کوه کمرون واقع است. جلگه ای است گرمسیر و 159 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی از لاتینی میانه به آرش جام آبخوری تکک (ظرف آبخوری) اندازه ای که در سنجیدن آبگونه ها به کار رود سولفور طبیعی سرب را گویند که یکی از کانیها است و از آن بدست میاورند. رنگش خاکستری مایل بابی میباشد. وزن مخصوصش بین 4، 7 تا 6، 7 متغیر و بسیار شکننده است و روی کاغذ مانند مداد اثر سیاه رنگی از خود باقی میگذارد. قابلیت ذوبش از سرب خالص کمتر است ولی قابلیت تبخیرش بسیار بیشتر از سرب است و در اسیدنیتریک بخوبی حل میشود. گالن در سیستم کوبیک متبلور میشود و بلور هایش بیشتر شکل 8 وجهی را دارند. در حالت کاملا خالص 55، 86 آن سرب و 45، 13 آن گوگرد است ولی کمتر بحالت خالص دیده میشود و بیشتر با کمی نقره یا آهن یا روی و یا آنتیموان همراه است حجر رصاص حجر الرصاص. مقیاسی است برای سنجیدن مایعات و آن معادل 78، 3 لیتر است
فرهنگ لغت هوشیار
خشنود کردن، راضی کردن سختک (جفت) آمیزه ای سه تایی از زگال ئیدروژن و اکسیژن که در پوست شاخه های سبز به ویژه شاخه های بلوت یافت می شود و در چرمسازی به کار می رود جفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاذن
تصویر تاذن
آگاهش آگاهانیدن آگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
یاد پیمانی یاد کردن پیمان گذشته، درنگیدن دیر کردن، بهانه جویی بهانه جستن، دگرگونی آب، پدر نشانی پیروی از رفتار پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابن
تصویر تابن
کاه دهنده کاه دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافن
تصویر تافن
عیب کردن، بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاله
تصویر تاله
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالن
تصویر بالن
محفظه کروی شکل تو خالی از پارچه یا چرم، بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالن
تصویر سالن
اطاق بزرگ مخصوص پذیرائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلان
تصویر تلان
چاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالان
تصویر تالان
یونانی سنگی برابر با شست منه پارسی مغولی تاراج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالی
تصویر تالی
پیرو، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
فرهنگ لغت هوشیار
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالف
تصویر تالف
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالس
تصویر تالس
دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالد
تصویر تالد
مال کهنه و قدیمی موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالب
تصویر تالب
گرد آمدن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
((لُ))
از پستانداران دریایی با طول تا سی متر و وزن تا صدوپنجاه هزار کیلو گرم، وال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابن
تصویر تابن
((بِ))
کاه دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالی
تصویر تالی
از پی رونده، دنبال، دوّم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالن
تصویر سالن
تالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تالم
تصویر تالم
دردناک، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره