- تالف
- دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
معنی تالف - جستجوی لغت در جدول جو
- تالف
- الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرپیچی
گردآوری، نوشته
دردناک، اندوه
شوربختی، افسوس، دریغ
آلایش
پیش رفته، متقدم
ریستک (وبا)
گول، احمق، نا نجیب
با یکدیگر خلاف ورزیدن
باز ایستادن، تاخر، باز پس ماندن، خلاف کردن در وعده
نزدیک شدن، رفتن
پیش در آمدن، پراکنده شدن
وام گرفتن
لاف زدن
نیام یابی (نیام غلاف)
رنج چیزی را کشیدن
جمع کردن، جمع نمودن، فراهم آوردن دمسازی دوستی افکندن، جور کردن، هزار کردن، گرد آوری جمع تالیف. فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن، دوستی افکندن دمساز کردن ایجاد الفت میان کسان، نوشتن کتاب. توضیح برای فرق بین تالیف و تصنیف، جمع کردن هر حرف متصل با متصل عنه، انتخاب و قرار دادن مواد در یک پرده نقاشی و بهم پیوستن آنها بطریقی که مجموعه ای کامل از آن حاصل آید،جمع تالیفات. یا تالیفا الحان. ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون. یا تالیف قلوب. ایجاد اتحاد و الفت میان کسان. یا ضعف تالیف. غیر جاری بودن کلمه بر قوانین نحوی و آنچه بر خلاف محاوره باشد، یا علم تالیف. نزد قدما از شعب ریاضی است و موضوغ آن معرفت نسبت مولفه و احوال آنست و چون در معرفت اصوات و آهنگها بکار میرود آنرا علم موسیقی هم میگویند
پیرو، تابع
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
دردمندی
مال کهنه و قدیمی موروثی
گرد آمدن بر کسی
تکبر نمودن
احاطه کردن، گرد چیزی در آمدن
اندوه خوردن، حسرت خوردن فسوس دژوان دریغ دریغ خوردن اندوه خوردن افسوس داشتن حسرت خوردن، افسوس دریغ، جمع تاسفات
کوتاه شدن و نزدیک شدن
عار و ننگ داشتن، دلتنگی، بیزاری، ضجرت
با هم سوگند خوردن و عهد بستن
آنچه مردم به آن الفت می گیرند
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، لاف زدن
ماضی، متقدم، گذشته، پیش رفته، پیشین