- تالد
- مال کهنه و قدیمی موروثی
معنی تالد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زایش، زادروز
دردناک، اندوه
همیشه و جاودان، مرقش
بر گردن خود کاری را گرفتن و پیروی و تعهد
بهم زادن، تناسل، بسیار شدن
پدید آمدن چیزی از چیزی بزادن، زائیده شدن، متولد شدن
پیرو، تابع
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
دردمندی
گرد آمدن بر کسی
استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام
یگانه شدن یگانستن تاخر پس افتادن باز پس آمدن دنبال افتادن پس ماندن عقب ماندگی مقابل تقدم، پس افتادگی عقب افتادگی، جمع تاخرات. یا تقدم و تاخر. پس و پیش بودن پیشی و پسی
وحشت و نفرت نمودن از ریشه پارسی اپدی گشتن، بی زنی بی نیازی به زن زنگریزی
نیرومند شدن، قوی گشتن توانا گشتن
کج و خمیده گردیدن
یکدیگر را با شمشیر زدن
چالاکی کردن
متحیر شدن، کندی ذهن
شمشیر زدن، جنگ کردن با شمشیر
پاینده، جاوید، جاودان، همیشگی، دائمی
خدا را پرستش کردن، خداپرستی، پارسایی
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
طلق، جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
چالاکی کردن، نیرومندی، بردباری، صلابت، چابکی
استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
زاییده شدن، کنایه از به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر
آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده، در علم منطق جزء مؤخر جملۀ شرطیه
بسیار بچه آوردن، بسیار شدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن