- تاصیه
- دشوار گردیدن
معنی تاصیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپارش، پیشنهاد، رهنمود، سفارش
رهاندن از تنگی رهاندن
اندرز کردن و فرمودن
مادینه تالی پیرونده درنگ کردن، کوتاهی کردن، خود گرفتن مونث تالی، جمع توالی
اصیلی کردن، استوار کردن
محکم کردن و استوار ساختن آن
مولیدن اندوه نمودن نمایان کردن انبوه
در باب تفعیل آگاهاندن، یاد دادن، شاخچه بندی (تهمت زدن)
پرداخت، واگذاشت گزاردن پرداختن، پرداخت
ببانگ خواندن، خواندن کسی را به بانگ خواندن
آه کشیدن
سستی کردن، درنگی نمودن
ادا کردن، پرداختن پول یا وام
پیشانی، کنایه از موی پیش سر
اندرز دادن، سفارش کردن، وصیت کردن
تالی، آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده
مونث عاصی زن نافرمان جمع عاصیات
مونث قاصی و کرانه، کلانسال گوسپند، گوسپند جدا از گله مونث قاصی، ناحیه کرانه
ناصیه و ناصیت در فارسی در تازی موی پیشانی، در فارسی پیشانی موی پیشانی موی جلو سر: آرد سوی چرخشتشان وانگه بدرد پشتشان در فرقشان و پشتشان اندر فشاند ناصیه. (منوچهری. د. چا. 92: 2)، پیشانی، چهره روی: (متاثر و متفکر شد و اثر غضب در ناصیه مبارک او ظاهرگشت)
پیشانی، پنجه، پنچه، بنجه
کرانه، ناحیه
Recommendation
рекомендация
Empfehlung
рекомендація
rekomendacja
recomendação
raccomandazione
recomendación