جدول جو
جدول جو

معنی تازنده - جستجوی لغت در جدول جو

تازنده
دونده تند رو، دواننده
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تازنده
دونده، دواننده، تاخت و تازکننده
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
فرهنگ فارسی عمید
تازنده
((زَ دِ))
دونده، تندرو، دواننده
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازنده
تصویر بازنده
بازی کننده، مقابل برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
تولیدگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
قصد کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
آنکه چیزی میسازد صانع عامل، آماده کننده تهیه کننده، بنا بانی عمارت کننده، پدید آورنده امری تازه اختراع کننده مخترع مبدع موجد، جاعل، سازگار سازوار، نوازش کننده دلگرم کننده، بخشنده، علاج کننده موثر مفید (دارو)، ساز زننده نوازنده، کسی که آهنگ موسیقی سازد مصنف موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توزنده
تصویر توزنده
جستجو کننده جوینده، حاصل کننده اندوزنده، ادا کننده گزارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسنده
تصویر تاسنده
آنکه بتاسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازانده
تصویر تازانده
دوانیده دوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازنده
تصویر نازنده
ناز کننده، فخر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
قصد کننده، آهنگ کننده، دست اندازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازنده
تصویر بازنده
بازی کننده، مقابل برنده، کسی که در مسابقه، قمار و مانند آن شکست بخورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابنده
تصویر تابنده
روشنایی دهنده، تابان، درخشنده، درخشان
تاب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
کسی که چیزی می سازد و درست می کند، پرفایده، در موسیقی نوازنده، ساز زننده،
فرهنگ فارسی عمید
آنکه ناز و امتناع کندظنکه استغنا نماید، فخرکننده مباهی. یاسرو نازنده. سرو بالنده سرو ناز، قامت راست: همان سرونازنده شد چون کمان ندارم گمان گر سرآید زمان، معشوق راست بالا: سرو نازنده پیش چشمه آب بهتر از راستی ندید جواب. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
آهنگ و اداره کننده، قصد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازنده
تصویر بازنده
((زَ دِ))
دارای باخت، شکست خورده، ناموفق، ناکام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابنده
تصویر تابنده
((بَ دِ))
تابان، درخشان، گرما دهنده، پیچان، در تب و تاب، ریسنده، ریسمان باف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تازانده
تصویر تازانده
((دِ))
دوانیده، دوانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توزنده
تصویر توزنده
((زَ دِ))
جستجو کننده، ادا کننده، گزارنده، اندوزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نازنده
تصویر نازنده
((زَ دِ))
نازکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
((زَ د))
قصدکننده، آهنگ کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
Constructive, Builder, Fabricator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
строитель , конструктивный , производитель
دیکشنری فارسی به روسی
Bauherr, konstruktiv, Fabrikant
دیکشنری فارسی به آلمانی
будівельник , конструктивний , виробник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
budowniczy, konstruktywny, producent
دیکشنری فارسی به لهستانی
建筑工人 , 建设性的 , 制造商
دیکشنری فارسی به چینی
construtor, construtivo, fabricante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
costruttore, costruttivo, produttore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
constructor, constructivo, fabricante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
constructeur, constructif, fabricant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
bouwer, constructief, fabrikant
دیکشنری فارسی به هلندی
निर्माणकर्ता , रचनात्मक , निर्माता
دیکشنری فارسی به هندی