جدول جو
جدول جو

معنی تاخر - جستجوی لغت در جدول جو

تاخر
عقب افتادن، دنبال ماندن، واپس ماندن، عقب ماندگی
تصویری از تاخر
تصویر تاخر
فرهنگ فارسی عمید
تاخر
واپس شدن، پس ماندن پس ماندن
تصویری از تاخر
تصویر تاخر
فرهنگ لغت هوشیار
تاخر
سپسی
تصویری از تاخر
تصویر تاخر
فرهنگ واژه فارسی سره
تاخر
پس افتادگی، پسی، پس ماندن، عقب افتادن، دنبال ماندن، واپس ماندن، دیر شدن
متضاد: تقدم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تارخ
تصویر تارخ
(پسرانه)
نام پدر ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تخار
تصویر تخار
(پسرانه)
نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام یکی از همراهان فرود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تفخر
تصویر تفخر
بزرگی نمودن، بزرگ منشی کردنبرای مثال که مؤمن دور باشد از تکبر / نبینی ذره ای در وی تفخر (شاه نعمت الله ولی - ۷۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاخر
تصویر زاخر
پر و لبریز مثلاً بحر زاخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متاخر
تصویر متاخر
درنگ کننده، دارای تاخیر، مقابل متقدم، نزدیک به اکنون، جدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاخیر
تصویر تاخیر
به عقب انداختن، دیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاسر
تصویر تاسر
بهانه کردن، درنگ کردن بهانه آوردن، درنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
نوعی از رفتن اسب، به تاخت رفتن، دو و دویدن، حمله و هجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ لغت هوشیار
اندوهگین شدن اندوهگنی سنه افسردگی، نشان پذیری، پس چیزی رفتن اندوهگین شدن، بر اثر رفتن پس چیزی رفتن، نشان پذیرفتن قبول اثر کردن، اندوهگینی، اندوه، جمع تاثرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابر
تصویر تابر
گشن پذیری خرمای ماده
فرهنگ لغت هوشیار
امیری کردن، مشورت کردن میری کردن چیره شدن خرما فروش خرما فروش. نیک نگریستن در نگرستن اندیشه کردن اندیشیدن، درنگ. ج: تاملات
فرهنگ لغت هوشیار
واپس گذاشتن، واپس بردن دیر کرد پرمه پرویش سپز دنبال افکندن پس انداختن دیر کردن، دیر آمدن، دیر کرد، جمع تاخیرات
فرهنگ لغت هوشیار
با یکدیگر برادری کردن برادر گیری برادر شدن، خواهانیدن خواهان شدن برادری کردن دو گروه با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایر
تصویر تایر
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافر
تصویر تافر
چرکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تائر
تصویر تائر
مداومت کننده، از تور جاری و روان شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاطر
تصویر تاطر
خانه نشینی زن ترشیدن دختر در خانه زای آوران (والدین) دختر ماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاخر
تصویر تفاخر
با یکدیگر فخر کردن، به همدیگر نازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمخر
تصویر تمخر
برابر باد ایستادن، پشت به باد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفخر
تصویر تفخر
بزرگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسخر
تصویر تسخر
مسخرگی، تمسخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخر
تصویر ساخر
فسوس کننده، مسخر کننده، مستهزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاخر
تصویر زاخر
شریف و بلند مرتبه، پر و لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاخر
تصویر ذاخر
پس انداز کننده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته آفتابیها که بادوام است. ریشه اش ستبرو گوشتدار و مایل بقهوه یی و بضخامت یک انگشت است. این گیاه در نواحی سرد و معتدل میروید. برگهایش بوسیله دمبرگ نسبه طویلی مستقیما از ریشه جدا میشوند. پهنگ برگهایش قلبی شکل و نسبه وسیع است. گلهایش در انتهای ساقه های فلس داری قرار دارند که نهنج آنها تا حدی وسیع (شبیه گل داودی) است. معمولا پس از پیدایش گل انتهای ساقه های گل دار بطرف زمین خم میشود. گلهای این گیاه قبل از شکفته شدن برای مصرف دارویی بوسیله زارعان جمع آوری میشود و برای رفع سرفه و رفع نزله مصرف میگردد و بیشتر خلط آور است. این گیاه در اغلب صحاری و کوهستانهای ایران میروید و من جمله در شمیران فراوان دیده میشود سعال حشیشه السعال دوسه الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
درنگ کننده و پس مانده پسین واپسین پسس افتاده، درنگ کننده درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم: و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود، کسی که در عهد اخیر (نسبت بزمان ما) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنا متقارب بحری بیرون آورده اند جمع متاخرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
حمله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاخیر
تصویر تاخیر
درنگ، دیرکرد
فرهنگ واژه فارسی سره
اخیر، تازه، جدید، پس مانده، عقب افتاده، واعقب افتاده، واپس مانده، درنگ کننده، تاخیرکننده
متضاد: متقدم
فرهنگ واژه مترادف متضاد