- تاتاری
- منسوب به تاتار از مردم تاتار، زبان تاتاران. یا اسب تاتاری. اسبی که در زمین تاتار نشو نما کند، اسب تیز رو. یا مشک تاتاری. مشکی که از بلاد تاتار آورند و آن بسیار نیک است
معنی تاتاری - جستجوی لغت در جدول جو
- تاتاری
- از مردم تاتار، تهیه شده به وسیلۀ قوم تاتار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی بازی بخت آزمایی مثلاً بلیت لاتاری
بخت آزمایی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
نوعی بخت آزمایی و قرعه کشی
نام تیره ای از ترکان فرزندان تاتار خان برادر مغول خان
مغول، هر یک از افراد این قوم، تتر، تتار
نامی که در گذشته به مغول اطلاق می شد
زیرین
مالکیت
محاوره ای
استقامت پا برجایی، اعتبار
توسرخ
تو سرخ
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
سیاست
حکومت
ستون بزرگ شه تیر
عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار
پارسی تازی گشته پلپل
تو سرخ
تازی گشته از دیسانتری خونروش از بیماری ها
اندوهگینی، گرفتگی
فراخی گشادگی وسعت
منسوب به چاپار، تند سریع: (چاپاری بشیر از حرکت کرد)
زیرین و زیری
پایاپایی
تاج داری، سلطنت پادشاهی بزرگی
حالت و کیفیت تاجدار تاجوری، پادشاهی سلطنت
درخشانی تلا لو، لغزندگی نسویی
ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره
ناچار بودن، بیچارگی
پایداری، استقامت، پافشاری
اهل غاتفر، تهیه شده در غاتفر، برای مثال پری ندارد رنگ شکفتۀ گل سرخ / پری ندارد بالای سرو غاتفری (ازرقی - ۹۳)