جدول جو
جدول جو

معنی تابعیون - جستجوی لغت در جدول جو

تابعیون
(بِ عی یو)
جمع واژۀ تابعی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تابعیون
تاراسندگان جمع تابعی
تصویری از تابعیون
تصویر تابعیون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابعین
تصویر تابعین
تابع ها، پیروها، پیروی کننده ها، دنبال کننده ها، مطیع ها، تابعی ها، کنایه از تحت تاثیرها، جمع واژۀ تابع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
تابع بودن، پیروی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابیدن
تصویر تابیدن
درخشیدن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، گرم کردن، گداختن، گرم شدن، گداخته شدن
افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی، شعله ور کردن، برافروختن، گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن، تفتن
پیچیدن، پیچ و تاب دادن، فتیله کردن،
کنایه از آزردن، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از نافرمانی کردن
تاب آوردن، طاقت آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
جمع تابع در حالت رفعی، آنکه اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم را دیده. (منتهی الارب). جماعتی که صحابه را دیده باشند. (مقدمۀ لغت میرسید شریف جرجانی). رجوع به تابعی و تابعین شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام قصبه ای قدیمی است در مصر، در ساحل یمین رود نیل، نزدیک جدول ترایان، و مهاجران بابل این شهرک را بنا نهاده و بدین نام خوانده اند. (قاموس الاعلام ترکی ج 2). بابلیون یا باب الیون یا باب اللیون. قصرالشمع. شهری بر ساحل شرقی نیل بجنوب عین شمس و ایرانیان را بدانجاآتشکده ای بوده که عرب آنرا قبهالدخان نامند. (دمشقی). اسم عام است برای مصر به لغت قدما و گویند نام خاص است برای موضع فسطاط. اهل توراه گویند که آدم علیه السلام در بابل ساکن بود و چون قابیل، هابیل را کشت مورد غضب آدم واقع شد و با خانوادۀ خود بکوههای بابل گریخت و بدین جهت بابل نامیده شد زیرا که بابل در لغت بمعنی افتراق و جدائی باشد. چون آدم درگذشت و ادریس بنبوت رسید فرزندان قابیل فزونی یافتند و از کوهها بیرون آمدند، با مردم درآمیختند و موجب فساد شدند بدین جهت ادریس از پروردگار خواست که او را بسرزمینی مانند بابل که دارای آب جاری باشد برساند، پس سرزمین مصر بدو نموده شد و چون بدان سرزمین رسید و سکونت گزید و آنجای را نیکو یافت نامی از کلمه بابل که بمعنی افتراق است مشتق ساخت و آن سرزمین را بابلیون نامید که بمعنی افتراق نیکوست.
لغت نامه دهخدا
(فِ عی یو)
گروهی از محدثانند. (منتهی الارب). از آنان است عبدالله بن موهب و عبدالله بن سعید و جز آنان، یافعیون به یافعبن زید منسوب هستند. (از تاج العروس). و رجوع به الاصابه شود
لغت نامه دهخدا
اخلاقی که در مردم ترکیب یافته باشد از خوردن و نوشیدن و غیر آن که دفعش ممکن نباشد سرشت، مهرزن، چاپ کننده طبع کننده چاپچی، جمع طابعین
فرهنگ لغت هوشیار
یار دیدگان آنان که یاران پیامبر را دیده اند جمع تابع. تابعان، آنانکه اصحاب رسول صلی الله علیه و آله را دیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
از تابع پایناکان، یاردیدگان آنان که یاران پیامبر اسلام را دیده اند جمع تابع. تابعان، آنانکه اصحاب رسول صلی الله علیه و آله را دیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابیدن
تصویر تابیدن
تحمل کردن، طافت آوردن، پیچاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تاراسی، یاردیده زنی که یار پیامبر را دیده مونث تابعی زنی که صحابه رسول صلی الله علیه و آله را درک کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
پیروی و اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
((بِ یَّ))
پیروی کردن، اطاعت کردن، از افراد یک کشور و دولت بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابیدن
تصویر تابیدن
((دَ))
پیچیدن، پیچ دادن، دوری جستن، تاب آوردن، ایستادگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابیدن
تصویر تابیدن
درخشیدن، گرم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابعین
تصویر تابعین
((بِ))
جمع تابع، تابعان، آنان که اصحاب رسول را دیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
Citizenship, Nationality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
citoyenneté, nationalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خم شدن، تاخوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
אזרחות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
नागरिकता , नागरिकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
kewarganegaraan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
สัญชาติ , สัญชาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
burgerschap, nationaliteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
cidadania, nacionalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
ciudadanía, nacionalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
cittadinanza, nazionalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
公民身份 , 国籍
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
obywatelstwo, narodowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
громадянство , національність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
Staatsangehörigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
гражданство , национальность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تابعیت
تصویر تابعیت
市民権 , 国籍
دیکشنری فارسی به ژاپنی