جمع تابع در حالت رفعی، آنکه اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم را دیده. (منتهی الارب). جماعتی که صحابه را دیده باشند. (مقدمۀ لغت میرسید شریف جرجانی). رجوع به تابعی و تابعین شود
جمع تابع در حالت رفعی، آنکه اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم را دیده. (منتهی الارب). جماعتی که صحابه را دیده باشند. (مقدمۀ لغت میرسید شریف جرجانی). رجوع به تابعی و تابعین شود
درخشیدن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، گرم کردن، گداختن، گرم شدن، گداخته شدن افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی، شعله ور کردن، برافروختن، گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن، تفتن پیچیدن، پیچ و تاب دادن، فتیله کردن، کنایه از آزردن، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از نافرمانی کردن تاب آوردن، طاقت آوردن
درخشیدن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، گرم کردن، گداختن، گرم شدن، گداخته شدن افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی، شعله ور کردن، برافروختن، گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن، تفتن پیچیدن، پیچ و تاب دادن، فتیله کردن، کنایه از آزردن، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از نافرمانی کردن تاب آوردن، طاقت آوردن
طاقچه بزرگی نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشدگاهی طرف بیرون آنرا پنجره گذاشته و طرف درون آنرا نقاشی کرده و جام و شیشه الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاه هر دو طرف را شیشه کنند، روزنی که برای ورود روشنی آفتاب در عمارت گذارند، قسمی از حمام که در آن نشینند و خود را شویند و چرک خود را باز گیرند، گلخن حمام، کوره مسگری و آهنگری
طاقچه بزرگی نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشدگاهی طرف بیرون آنرا پنجره گذاشته و طرف درون آنرا نقاشی کرده و جام و شیشه الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاه هر دو طرف را شیشه کنند، روزنی که برای ورود روشنی آفتاب در عمارت گذارند، قسمی از حمام که در آن نشینند و خود را شویند و چرک خود را باز گیرند، گلخن حمام، کوره مسگری و آهنگری