مقابل کهنه، نو، جدید، مقابل پژمرده، کنایه از شاداب، باطراوت، اخیراً، کنایه از بارونق، باجلوه، کنایه از خرم، خوش، شادمان تازه به تازه: چیزهای تازه که یکی پس از دیگری پدید آید، نوبه نو
مقابلِ کهنه، نو، جدید، مقابلِ پژمرده، کنایه از شاداب، باطراوت، اخیراً، کنایه از بارونق، باجلوه، کنایه از خرم، خوش، شادمان تازه به تازه: چیزهای تازه که یکی پس از دیگری پدید آید، نوبه نو
ظرفی فلزی و پهن برای تف دادن گوشت، ماهی، کوکو، خاگینه و مانند آن، تاوه، ظرفی که در آن چیزی را برشته کنند یا بو دهند، ساج، نوعی غذا تابۀ زر: کنایه از خورشید
ظرفی فلزی و پهن برای تف دادن گوشت، ماهی، کوکو، خاگینه و مانند آن، تاوه، ظرفی که در آن چیزی را برشته کنند یا بو دهند، ساج، نوعی غذا تابۀ زر: کنایه از خورشید
تربز. هندوانه. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی). میوۀ شیرین مبردی که بقدر خربزه و نام دیگر تکلمیش هندوانه است. این لفظ در سنسکریت ترمبوجم است. در هندوستان این میوه را تربوز گویند. (فرهنگ نظام). - امثال: تربزه خور را به جالیز چه کار، نظیر: به خوان کسان کدخدایی مکن. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 543). ، بادرنگ، خیار، ترب. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). تربز. تربیز. (فرهنگ نظام) : آنچه نبینید نمودن که چه تربزۀ بی مزه بودن که چه ؟ ضیاء بخشی (از انجمن آرا). رجوع به ترب و تربز و تربیزه شود
تربز. هندوانه. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی). میوۀ شیرین مبردی که بقدر خربزه و نام دیگر تکلمیش هندوانه است. این لفظ در سنسکریت ترمبوجم است. در هندوستان این میوه را تَربوز گویند. (فرهنگ نظام). - امثال: تربزه خور را به جالیز چه کار، نظیر: به خوان کسان کدخدایی مکن. (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 543). ، بادرنگ، خیار، ترب. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). تربز. تربیز. (فرهنگ نظام) : آنچه نبینید نمودن که چه تربزۀ بی مزه بودن که چه ؟ ضیاء بخشی (از انجمن آرا). رجوع به ترب و تربز و تربیزه شود
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیّه 8 هزارگزی شمال خاوری نقده، سه هزارگزی شمال شوسۀ محمدیار، جلگه، معتدل مالاریایی با 101 تن سکنه آب آن از رودگدار محصول آنجا غلات، چغندر، حبوبات، توتون. شغل اهالی زراعت، گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیّه 8 هزارگزی شمال خاوری نقده، سه هزارگزی شمال شوسۀ محمدیار، جلگه، معتدل مالاریایی با 101 تن سکنه آب آن از رودگدار محصول آنجا غلات، چغندر، حبوبات، توتون. شغل اهالی زراعت، گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران)
ابن ابراهیم یحصبی اندلسی. محدث. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
ابن ابراهیم یحصبی اندلسی. محدث. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
پیرو، همزاد پری یار مونث تابع، جنی که عاشق انسان و همراه او باشد، (منتهی الارب) و درفارسی جن و پری و فرشته همراه انسان. (ورچ دو صد تابعه فریشته داری نیز پری باز و هرچ جنی و شیطان) (رودکی)
پیرو، همزاد پری یار مونث تابع، جنی که عاشق انسان و همراه او باشد، (منتهی الارب) و درفارسی جن و پری و فرشته همراه انسان. (ورچ دو صد تابعه فریشته داری نیز پری باز و هرچ جنی و شیطان) (رودکی)
ظرف فلزی پهن که برای پختن گوشت، ماهی، کوکو و غیره به کار می رود، آلتی است که در آن دانه گندم و حبوب دیگر را بریان کنند، خشت پخته، آجر بزرگ، شیشه تابدان، تابه تا، لنگه به لنگه
ظرف فلزی پهن که برای پختن گوشت، ماهی، کوکو و غیره به کار می رود، آلتی است که در آن دانه گندم و حبوب دیگر را بریان کنند، خشت پخته، آجر بزرگ، شیشه تابدان، تابه تا، لنگه به لنگه