جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تابزن

تابان

تابان
تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده، بن مضارع تاباندن، برافروخته
تابان
فرهنگ فارسی عمید

بابزن

بابزن
سیخ آهنی یا چوبی که گوشت را به آن بکشند و روی آتش کباب کنند، سیخ کباب، برای مِثال تا سحر هر شب چنان چون می تپم / جوزۀ زنده تپد بر بابزن (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
بابزن
فرهنگ فارسی عمید