تخیانوس، نام برکۀ بزرگی است در سنجاق و قضای سیروز از ولایت سلانیک و قریه ای هم بهمین نام در ساحل غربی آن هست، برکۀ مزبور از توسع و سرشار شدن نهر قره سو در دشت سیروز ایجاد شده است و آن در جنوب شهر مذکور از طرف شمال غربی بسوی شرقی امتداد می یابد، در موسم زمستان و مواقع بارانی اکثر جهات دشت را فراگیرد و از همین جهت طول و عرض ثابتی نداردولی در هر حال طولش از 35 و عرض اعظمش از 70هزار گزکمتر نیست، خشک کردن این دریاچه موجب تزاید کامل محصولات دشت سیروز میگردد و لذا چندین سال قبل امتیاز شروع به این کار داده شده است، (قاموس الاعلام ترکی)
تخیانوس، نام برکۀ بزرگی است در سنجاق و قضای سیروز از ولایت سلانیک و قریه ای هم بهمین نام در ساحل غربی آن هست، برکۀ مزبور از توسع و سرشار شدن نهر قره سو در دشت سیروز ایجاد شده است و آن در جنوب شهر مذکور از طرف شمال غربی بسوی شرقی امتداد می یابد، در موسم زمستان و مواقع بارانی اکثر جهات دشت را فراگیرد و از همین جهت طول و عرض ثابتی نداردولی در هر حال طولش از 35 و عرض اعظمش از 70هزار گزکمتر نیست، خشک کردن این دریاچه موجب تزاید کامل محصولات دشت سیروز میگردد و لذا چندین سال قبل امتیاز شروع به این کار داده شده است، (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از صاحب منصبان دولت روم در زمان آنتونیوس، آنتونیوس قشون خود را مجبور کردحرکت کنند و ارمنستان را در طرف چپ خود گذاشته به آذربایجان در آمد و آنرا غارت کرد، او آلات محاصره و قلعه گیری را بر سیصد ارابه حمل کرده بود، در میان این آلات اسبابی داشت که طول آن هشتاد پابود و اگر یکی ازاین آلات می شکست مرمت آن امکان نداشت ... آنتونیوس بقدری شتاب در شروع به جنگ داشت که این ماشین آلات را باعث کندی دانسته آنها را در تحت نظارت صاحب منصبی تاتیانوس نام در محلی گذارد، (ایران باستان ص 2355)، ... پارتیها تاتیانوس را محاصره کردند واو باده هزار نفر در حین جنگ کشته شد، (ایران باستان ص 2356) ... این نتیجه باعث دماغ سوختگی و یأس عمومی رومیها گردید، زیرا میدیدند که عده کشتگان پارتی اینقدر کم است و حال آنکه پارتیها وقتی تاتیانوس رامحاصره کردند آنهمه سپاه رومی را کشتند، (ایران باستان ص 2357)، دیو کاسیوس (مورخ) اسم این سردار را چنین نوشته: اپیوس ستاتیانوس، ولی پلوتارک اسم او را تاتیانوس ذکر کرده، (ایران باستان حاشیۀ ص 2372)
یکی از صاحب منصبان دولت روم در زمان آنتونیوس، آنتونیوس قشون خود را مجبور کردحرکت کنند و ارمنستان را در طرف چپ خود گذاشته به آذربایجان در آمد و آنرا غارت کرد، او آلات محاصره و قلعه گیری را بر سیصد ارابه حمل کرده بود، در میان این آلات اسبابی داشت که طول آن هشتاد پابود و اگر یکی ازاین آلات می شکست مرمت آن امکان نداشت ... آنتونیوس بقدری شتاب در شروع به جنگ داشت که این ماشین آلات را باعث کندی دانسته آنها را در تحت نظارت صاحب منصبی تاتیانوس نام در محلی گذارد، (ایران باستان ص 2355)، ... پارتیها تاتیانوس را محاصره کردند واو باده هزار نفر در حین جنگ کشته شد، (ایران باستان ص 2356) ... این نتیجه باعث دماغ سوختگی و یأس عمومی رومیها گردید، زیرا میدیدند که عده کشتگان پارتی اینقدر کم است و حال آنکه پارتیها وقتی تاتیانوس رامحاصره کردند آنهمه سپاه رومی را کشتند، (ایران باستان ص 2357)، دیو کاسیوس (مورخ) اسم این سردار را چنین نوشته: اُپیوس ستاتیانوس، ولی پلوتارک اسم او را تاتیانوس ذکر کرده، (ایران باستان حاشیۀ ص 2372)
مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام گلهای باستانی یعنی مردم قدیم فرانسه است و معبودی بهمین نام داشتند که وی را موکل بر رعد می پنداشتند و به احتمال قوی این همان رب ّالنوعی است که ژرمن های باستانی آنرا ’تور’ می نامیدند
مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام گلهای باستانی یعنی مردم قدیم فرانسه است و معبودی بهمین نام داشتند که وی را موکل بر رعد می پنداشتند و به احتمال قوی این همان رب ّالنوعی است که ژرمن های باستانی آنرا ’تور’ می نامیدند
برادر و سپهسالار امپراطور روم و سفیر وی به ایران در دوران پادشاهی خسروپرویز، این نام در شاهنامه تصحیف شده و بصورت ’نیاطوس’ ضبط گردیده، محمد معین در مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی آرد: این نام (نیاطوس) باید تایادوس = تئودوسیوس باشد، (یشتها ج 1 ص 560 حاشیه)، همین نام در تاریخ بی نام سریانی درباره دورۀ ساسانیان فئودوسیوس آمده، (مجلۀ پیام نو سال سوم شمارۀ 2 ص 56 و 58) : بیامد نیاطوس با رومیان نشسته برفیلسوفان به خوان، فردوسی، نیاطوس کان دید انداخت نان ز آشفتگی باز پس شد ز خوان، فردوسی، رجوع به نیاطوس و ولف ص 829 شود
برادر و سپهسالار امپراطور روم و سفیر وی به ایران در دوران پادشاهی خسروپرویز، این نام در شاهنامه تصحیف شده و بصورت ’نیاطوس’ ضبط گردیده، محمد معین در مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی آرد: این نام (نیاطوس) باید تایادوس = تئودوسیوس باشد، (یشتها ج 1 ص 560 حاشیه)، همین نام در تاریخ بی نام سریانی درباره دورۀ ساسانیان فئودوسیوس آمده، (مجلۀ پیام نو سال سوم شمارۀ 2 ص 56 و 58) : بیامد نیاطوس با رومیان نشسته برفیلسوفان به خوان، فردوسی، نیاطوس کان دید انداخت نان ز آشفتگی باز پس شد ز خوان، فردوسی، رجوع به نیاطوس و ولف ص 829 شود
دهی از دهستان الند بخش حومه شهرستان خوی. 65 هزارگزی شمال باختری خوی و 8 هزارگزی جنوب راه ارابه رو خان به ملحملی دره و کوهستانی سردسیر. سکنۀ آن 36 تن. سنی کردی. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است و راه مالرودارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان الند بخش حومه شهرستان خوی. 65 هزارگزی شمال باختری خوی و 8 هزارگزی جنوب راه ارابه رو خان به ملحملی دره و کوهستانی سردسیر. سکنۀ آن 36 تن. سنی کردی. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است و راه مالرودارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
از خدایان قدیم یونان و فرزند ’اوکسیلوس’ است و اوکسیلوس با خواهر خود ’هامادریاس’ ازدواج کرد و الهه های درختان مانند ’کاریا’ و ’بالانوس’ و ’کرانیا’ و... از این وصلت بوجود آمدند که نام آنان را صورت لاتین نام درختانی مانند گردو و توت و انگور و انجیر و غیره بخاطر می آورد. رجوع شود بفرهنگ اساطیر یونان تألیف دکتر بهمنش ص 662، به زبان هندی خوشبوی را گویند. (فرهنگ جهانگیری) ، آهنی که بدان ماهی شکار کنند. (یادداشت مؤلف). قلاب. (یادداشت مؤلف)
از خدایان قدیم یونان و فرزند ’اوکسیلوس’ است و اوکسیلوس با خواهر خود ’هامادریاس’ ازدواج کرد و الهه های درختان مانند ’کاریا’ و ’بالانوس’ و ’کرانیا’ و... از این وصلت بوجود آمدند که نام آنان را صورت لاتین نام درختانی مانند گردو و توت و انگور و انجیر و غیره بخاطر می آورد. رجوع شود بفرهنگ اساطیر یونان تألیف دکتر بهمنش ص 662، به زبان هندی خوشبوی را گویند. (فرهنگ جهانگیری) ، آهنی که بدان ماهی شکار کنند. (یادداشت مؤلف). قلاب. (یادداشت مؤلف)
غیر معتاد، نا آشنا ناشناس نا آشنا خوناگرفته ناآشناناشناخته: (بدین وضع نامعهود و طریق نامالوف آمدن برسبیل تفرد وتجرد موجب نیست ک {یاکلمات (لغات) نامانوس. کلمات (لغات) دور از ذهن
غیر معتاد، نا آشنا ناشناس نا آشنا خوناگرفته ناآشناناشناخته: (بدین وضع نامعهود و طریق نامالوف آمدن برسبیل تفرد وتجرد موجب نیست ک {یاکلمات (لغات) نامانوس. کلمات (لغات) دور از ذهن