جدول جو
جدول جو

معنی تااو - جستجوی لغت در جدول جو

تااو
نام یکی از حروف یونانی (حرف تاء) است، (ابن الندیم)، رجوع به ’طائو’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تژاو
تصویر تژاو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتو
تصویر تاتو
اسب کوتوله و پریال ودم و تندرو، یابو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاهو
تصویر تاهو
عرقی که از تقطیر شراب یا کشمش گرفته شود، برای مثال چشمۀ خورشید را در ته نشاند / عکس ساقی کرتۀ تاهو نماند (امیرخسرو - لغتنامه - تاهو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاپو
تصویر تاپو
ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند، خمره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکاو
تصویر تکاو
تکاب، آب باریک، زمینی که آب کم و باریکی در آن جاری باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارو
تصویر تارو
کنه، جانوری از خانوادۀ بندپایان با زندگی انگلی که به وسیلۀ خرطوم خود خون حیوانات را می مکد
فرهنگ فارسی عمید
کلام یا عملی که گفتن یا انجام دادن آن به دلیل ممنوعیت های شرعی یا عرفی ناپسند است
فرهنگ فارسی عمید
پیاله ایست از نقره و جز آن که در ته وی لوله ای نصب کنند و باآن شراب و گلاب و امثال آن در شیشه ریزند قیف، پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
زمین آبکند، دره (میان دو کوه)، زمینی که در آن بعضی جا آب فرو رود و از جای دیگر برآید و بعضی جا خشک باشد و در بعضی جاآب ایستاده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپو
تصویر تاپو
ظرفی از گل چون خمره که در آن آرد و گندم ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
زبان پولینزی ابر ماس آنچه اشویی است و بر ماسیدن (لمس کردن) آن روا نیست طبق آیین پولینزیان شخص یا چیزی را که دارای سجیه مقدس و از تماس با دیگران ممنوع باشد تابو گویند. نیز اهالی جزایر واقع در اقیانوس کبیر (تابو) را به معبودی خیالی و موهوم و بتعبیر اصح بمقدسات و اشیا محبوب خویش اطلاق نمایند. همینکه این نام بچیزی ذی روح یا بی روح اطلاق شد همه افراد بتعظیم و احترام بلکه به پرستش و ستایش او مجبور و مجذوب میشوند و هر که در این باره سهل انگاری کند منفور و مظهر تحقیر همگانی گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارو
تصویر تارو
کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاهو
تصویر تاهو
نوعی از شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارو
تصویر تارو
کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاهو
تصویر تاهو
((هُ))
شراب، عرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابو
تصویر تابو
تحریم اجتماعی یک عمل یا یک کلمه به طور رسمی، شخص، چیزی یا جایی که برای افراد یک قبیله تحریم شود، هر چیز نذری یا مقدسی که نزدیک شدن و دست زدن به آن ممنوع باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاتو
تصویر تاتو
اسب کوتوله پر یال و دم بریده
فرهنگ فارسی معین
نوعی پستاندار که بدنش مانند حلقه های زره از فلس پوشیده شده است و در آمریکای جنوبی دیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاپو
تصویر تاپو
خمره سفالی بزرگ که در آن آرد و گندم ذخیره کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابو
تصویر تابو
Taboo
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabou
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabú
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تابو
تصویر تابو
वर्ज्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تابو
تصویر تابو
ห้าม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تابو
تصویر تابو
taboe
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تابو
تصویر تابو
禁忌的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabù
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabu
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabu
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تابو
تصویر تابو
табу
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تابو
تصویر تابو
tabu
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تابو
تصویر تابو
табу
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تابو
تصویر تابو
טאבו
دیکشنری فارسی به عبری