جدول جو
جدول جو

معنی تژاو

تژاو(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی
تصویری از تژاو
تصویر تژاو
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با تژاو

تژاو

تژاو
نام یکی از پهلوانان تورانی است که داماد افراسیاب بود و او بر دو گروه پادشاهی داشته و گیو او را زنده به کمند گرفت وبه انتقام برادر خویش بهرام به قتل رسانید. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از شرفنامۀمنیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تزاو:
چنین گفت با گیو جنگی تژاو
که تو چون عقابی و من چون چکاو.
فردوسی (شاهنامه ج 2 ص 760).
همی کرد خواهش مر او را تژاو
همی خواست از کشتن خویش تاو.
فردوسی.
که تاج تژاو آورد پیش من
و یا پیش این نامدار انجمن.
فردوسی.
و رجوع به تزاو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

تگاو

تگاو
پیاله ایست از نقره و جز آن که در ته وی لوله ای نصب کنند و باآن شراب و گلاب و امثال آن در شیشه ریزند قیف، پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار

تکاو

تکاو
زمین آبکند، دره (میان دو کوه)، زمینی که در آن بعضی جا آب فرو رود و از جای دیگر برآید و بعضی جا خشک باشد و در بعضی جاآب ایستاده بود
فرهنگ لغت هوشیار

تخاو

تخاو
سمعانی در الانساب چنین ضبط کرده و قریه ای از داروم غزه شام دانسته، ولی یاقوت در معجم البلدان تخاوه آورده است. رجوع به تخاوه شود
لغت نامه دهخدا

تگاو

تگاو
بر وزن و معنی تگاب است که زمین پست پرآب و علف، ظرفی که به عربی قیف میگویند، جنگ و خصومت، پرده ای از موسیقی. (برهان). به همه معانی رجوع به تکاو و تگاب شود
لغت نامه دهخدا

تکاو

تکاو
بر وزن و معنی تکاب است که زمین آب کند و دورۀ کوه و زمینی که در آن بعضی جاها آب ایستاده و بعضی جاها روان و بعضی جاها خشک و بعضی سبز باشد. (برهان). همان تکاب است. (از شرفنامۀ منیری). تبدیل تکاب است و به همان معنی آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). زمین آب کند و مجرایی که سیل کنده باشد و زمین ناهموار که بعضی جای آن را آب فروگرفته باشد و بعضی جای خشک بود. (ناظم الاطباء). از تک +آو (آب) =تکاب. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تکاب و تگاب و تگاو شود، نیز نام آهنگی است. (حاشیۀ برهان چ معین). بمعنی پرده ای است از موسیقی که پردۀ تکاو گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
وقت سحر گه چکاو خوش بزند در تکاو
ساعتکی گنج گاو ساعتکی گنج باد.
منوچهری.
رجوع به تگاب و تگاو شود، رشیدی بمعنی قحفی که در ته آن لوله باشد سوراخدار و آن را بر دهن شیشه گذاشته گلاب و شراب در آن ریزند تا شیشه پر شود، دراین صورت شعر سوزنی که در هجو گفته مناسب است:
خری سبوی سری دوره گوش و خم پهلو
کمانه پشت و کدو گردنی تکاو گلو.
(انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

تکاو

تکاو
روستایی است از ولایت گنجه، چنانکه حکیم سنائی گفته:
داشت زالی به روستای تکاو
مهستی نام دختری و سه گاو.
(انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به تگاو شود
لغت نامه دهخدا

تکاو

تکاو
تنگ تکاو، در فارس، در حوالی بهبهان تنگی است که آنرا تنگ تکاو گویند و مومیایی که از آنجا بدست آید بهترین مومیایی است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا