نام شهری است که در روایات قدیم بنای آن را به جمشید نسبت دهند و گویند که سالها پایتخت افراسیاب بود و به کنگ دژ یا کندژ مشهور است. و آن در پنج فرسخی بخارا و سر راهی که نزدیک ’فربر’ به جیحون میرسد قرار دارد واکنون هم موجود است. این شهر در قرن چهارم دارای قلعه ای بود که فقط یک دروازه داشت و در وسط شهر مسجدی بود مزین به سنگهای مرمر و محرابی زراندود و حومه آن بازار داشت که گویند به هزار میرسید. (از ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 492). و نیز رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 5، 21، 22 و حدود العالم، معجم البلدان، نزهه القلوب ص 261، مراصدالاطلاع، الفهرست ابن الندیم، الجماهر ص 205، 157، فهرست حبیب السیر، مجمل التواریخ ص 309 و برهان و فرهنگهای فارسی شود: منه دل در جهان کز بیخ برکند جهان جم را که او آکند بیکند. ناصرخسرو
نام شهری است که در روایات قدیم بنای آن را به جمشید نسبت دهند و گویند که سالها پایتخت افراسیاب بود و به کنگ دژ یا کندژ مشهور است. و آن در پنج فرسخی بخارا و سر راهی که نزدیک ’فربر’ به جیحون میرسد قرار دارد واکنون هم موجود است. این شهر در قرن چهارم دارای قلعه ای بود که فقط یک دروازه داشت و در وسط شهر مسجدی بود مزین به سنگهای مرمر و محرابی زراندود و حومه آن بازار داشت که گویند به هزار میرسید. (از ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 492). و نیز رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 5، 21، 22 و حدود العالم، معجم البلدان، نزهه القلوب ص 261، مراصدالاطلاع، الفهرست ابن الندیم، الجماهر ص 205، 157، فهرست حبیب السیر، مجمل التواریخ ص 309 و برهان و فرهنگهای فارسی شود: منه دل در جهان کز بیخ برکند جهان جم را که او آکند بیکند. ناصرخسرو
نان، خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد، وسیلۀ گذران زندگی، برای مثال محنت سوب و بکند او که از بیخم فکند / طبع موزونم همی ز اندیشه ناموزون کنند (انوری - ۶۲۶)
نان، خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد، وسیلۀ گذران زندگی، برای مِثال محنت سوب و بکند او که از بیخم فکند / طبع موزونم همی ز اندیشه ناموزون کنند (انوری - ۶۲۶)
محمد بن علی بن طرخان بن عبدالله بن جیاش، مکنی به ابوبکر، که نام اورا ابوعبدالله بلخی بیکندی نیز نوشته اند. از محدثان بود و مدتی در شام و مصر سکونت کرد و بیشتر نوشته های خود را در کوفه و بصره و بغداد نوشته است. او در رجب سال 278 هجری قمری درگذشته است. (از معجم البلدان) ، ایفای وعده نکردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بلطحه. و رجوع به بلطحه شود
محمد بن علی بن طرخان بن عبدالله بن جیاش، مکنی به ابوبکر، که نام اورا ابوعبدالله بلخی بیکندی نیز نوشته اند. از محدثان بود و مدتی در شام و مصر سکونت کرد و بیشتر نوشته های خود را در کوفه و بصره و بغداد نوشته است. او در رجب سال 278 هجری قمری درگذشته است. (از معجم البلدان) ، ایفای وعده نکردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بلطحه. و رجوع به بلطحه شود
ساختمانی روشن یا پدیدار که اغلب در محل مرتفعی ساخته میشود و مخصوصاً برای راهنمائی خلبانها و دریانوردان بکار میرود. بیکنهای دریایی، فانوس دریایی یامنارهالبحر نامیده میشوند. در ایران هوانوردان معمولاً لفظ بیکن را بجای بیکن رادیوئی بکار میبرند که بنابر تعریف عبارتست از ایستگاه فرستندۀ رادیوئی که با پخش علاماتی، طیاره و کشتی را در ناوبری یاری میکند. بیکن رادیوئی امتدادنما بوسیلۀ علامات رادیویی دالان هوایی را مشخص میکند. (از دائره المعارف فارسی)
ساختمانی روشن یا پدیدار که اغلب در محل مرتفعی ساخته میشود و مخصوصاً برای راهنمائی خلبانها و دریانوردان بکار میرود. بیکنهای دریایی، فانوس دریایی یامنارهالبحر نامیده میشوند. در ایران هوانوردان معمولاً لفظ بیکن را بجای بیکن رادیوئی بکار میبرند که بنابر تعریف عبارتست از ایستگاه فرستندۀ رادیوئی که با پخش علاماتی، طیاره و کشتی را در ناوبری یاری میکند. بیکن رادیوئی امتدادنما بوسیلۀ علامات رادیویی دالان هوایی را مشخص میکند. (از دائره المعارف فارسی)
مقامی است از توران زمین. (برهان). رجوع به بیکند و فهرست ولف شود: ز دریای پیکند تا مرز تور در آن بخش گیتی ز نزدیک و دور. فردوسی. کنون نام گندژ به پیکند گشت زمانه پر از بند و اورند گشت. فردوسی
مقامی است از توران زمین. (برهان). رجوع به بیکند و فهرست ولف شود: ز دریای پیکند تا مرز تور در آن بخش گیتی ز نزدیک و دور. فردوسی. کنون نام گندژ به پیکند گشت زمانه پر از بند و اورند گشت. فردوسی
بیکند. بیگن. رجوع به بیکند شود: کنون نام کندژ به بیگند گشت زمانه پر از بند و اورند گشت. فردوسی. به بیگند شد رزمگاهی گزید که چرخ روان روی هامون ندید. فردوسی. طلایه بیامد که آمد سپاه به بیگند سازد همی رزمگاه. فردوسی
بیکند. بیگن. رجوع به بیکند شود: کنون نام کندژ به بیگند گشت زمانه پر از بند و اورند گشت. فردوسی. به بیگند شد رزمگاهی گزید که چرخ روان روی هامون ندید. فردوسی. طلایه بیامد که آمد سپاه به بیگند سازد همی رزمگاه. فردوسی
آلتی است که باغبان با آن طائران را بپراند. (از آنندراج). هر آلت صداداری که بواسطۀ آن طیور را از باغ ترسانیده بیرون کنند، صفیر آسیا، زنگی که پاسبانان و خدمتگاران میزنند. (ناظم الاطباء)
آلتی است که باغبان با آن طائران را بپراند. (از آنندراج). هر آلت صداداری که بواسطۀ آن طیور را از باغ ترسانیده بیرون کنند، صفیر آسیا، زنگی که پاسبانان و خدمتگاران میزنند. (ناظم الاطباء)
رشوت و پاره. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رشوت. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ شعوری) : تا ببیند یک نظر دیدارشان روح قدسی جان به بدکند آورد. شمس فخری (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به بدگند شود، زشت. (از ناظم الاطباء)
رشوت و پاره. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رشوت. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ شعوری) : تا ببیند یک نظر دیدارشان روح قدسی جان به بدکند آورد. شمس فخری (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به بدگند شود، زشت. (از ناظم الاطباء)
یاقوت را گویند و آن جوهری است معروف. (برهان قاطع). گوهری گرانبها که سرخ و زرد و آبی است. (یادداشت مؤلف). جوهری است معروف و به بای پارسی هم آمد. یعنی: پاکند. (از انجمن آرای ناصری) (آنندراج). یاقوت که یکی از جواهر است و سرخ. (ناظم الاطباء). مصحف یاکند است. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). و رجوع به یاکند شود.
یاقوت را گویند و آن جوهری است معروف. (برهان قاطع). گوهری گرانبها که سرخ و زرد و آبی است. (یادداشت مؤلف). جوهری است معروف و به بای پارسی هم آمد. یعنی: پاکند. (از انجمن آرای ناصری) (آنندراج). یاقوت که یکی از جواهر است و سرخ. (ناظم الاطباء). مصحف یاکند است. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). و رجوع به یاکند شود.
از قریه های طبرستان است در نزدیکی باول، و باول رود بزرگی است. (از مراصدالاطلاع). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 326 و تاریخ گزیده ص 94 و معجم البلدان شود
از قریه های طبرستان است در نزدیکی باول، و باول رود بزرگی است. (از مراصدالاطلاع). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 326 و تاریخ گزیده ص 94 و معجم البلدان شود
محمد بن سلام بیکندی. از روات حدیث است. در اصطلاح علم حدیث، روات افرادی هستند که احادیث را از منابع مختلف دریافت کرده و آن ها را به دیگران منتقل می کنند. روات می توانند صحابه، تابعین و افرادی از نسل های بعدی باشند که بر اساس تجربه، یادگیری و امانت داری خود، احادیث را نقل می کنند. این افراد به عنوان پل ارتباطی میان نسل های مختلف مسلمانان در انتقال معارف دینی نقش دارند.
محمد بن سلام بیکندی. از روات حدیث است. در اصطلاح علم حدیث، روات افرادی هستند که احادیث را از منابع مختلف دریافت کرده و آن ها را به دیگران منتقل می کنند. روات می توانند صحابه، تابعین و افرادی از نسل های بعدی باشند که بر اساس تجربه، یادگیری و امانت داری خود، احادیث را نقل می کنند. این افراد به عنوان پل ارتباطی میان نسل های مختلف مسلمانان در انتقال معارف دینی نقش دارند.