جدول جو
جدول جو

معنی بیهوش - جستجوی لغت در جدول جو

بیهوش
کند ذهن کند فهم: مقابل باهوش، آنکه طبیعه یا باداروی بیهوشی حواس وی از کار افتاده باشد و درد را احساس نکند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بی حسی، ازحال رفتگی، فقدان درد یا حس در نتیجه بکار بردن داروی بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
آخذه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
بی هوش بودن، کندذهنی، کودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
Unconsciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
бессознательное состояние
دیکشنری فارسی به روسی
несвідомість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
การหมดสติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
חוֹסֶר הַכָּרָה
دیکشنری فارسی به عبری
অচেতনতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیغوش
تصویر بیغوش
جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
هوشمند، زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
بی حواس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
آن که دارای هوش قوی است، هوشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
کندذهن، کندفهم، آن که طبیعتاً یا با داروی بیهوشی، حواس خود را از دست داده باشد و درد را احساس نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیغوش
تصویر بیغوش
((بِ))
بایغوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی هوش
تصویر بی هوش
کندذهن، کندفهم، در پزشکی کسی که در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیغوش
تصویر بیغوش
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، هامه، چغو، بایقوش، مرغ شباویز، مرغ شب آویز، اشوزشت، مرغ بهمن، پسک، پژ، کوف، کنگر، مرغ حق، آکو، پش، شباویز، بوف، کول، چوگک، کلیک، بوم، کوکن، کلک، کوچ، پشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
Brainy, Literate
دیکشنری فارسی به انگلیسی