معنی بی هوش - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با بی هوش
بی هوش
- بی هوش
- کندذهن، کندفهم، آن که طبیعتاً یا با داروی بیهوشی، حواس خود را از دست داده باشد و درد را احساس نکند
فرهنگ فارسی معین
بی هوش
- بی هوش
- کندذهن، کندفهم، در پزشکی کسی که در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
فرهنگ فارسی عمید