جدول جو
جدول جو

معنی بین - جستجوی لغت در جدول جو

بین
میان
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ واژه فارسی سره
بین
وسط، میان
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ لغت هوشیار
بین
پیدا و آشکار، هویدا، واضح
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ فارسی عمید
بین
دیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بیننده مثلاً باریک بین، خرده بین، خودبین، دوربین، نزدیک بین
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ فارسی عمید
بین
((بَ یا بِ))
جدایی
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ فارسی معین
بین
((بَ یِّ))
هویدا، واضح
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ فارسی معین
بین
((بِ))
میان، فاصله میان دو چیز
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ فارسی معین
بین
میان، وسط
تصویری از بین
تصویر بین
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بینر
تصویر بینر
(پسرانه)
بیننده (نگارش کردی: بینهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
عضو بدن انسان و حیوانات میباشد که در بالای دهان قراردارد و با آن نفس کشیده میشود و بو استشمام میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینه
تصویر بینه
دلیل و حجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینش
تصویر بینش
بینندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینت
تصویر بینت
دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینا
تصویر بینا
آگاه، بصیر، بیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینش
تصویر بینش
بصیرت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بینا
تصویر بینا
بصیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بینش
تصویر بینش
بینایی، بینندگی، بصیرت، نگاه، نظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
جایی که لباس های خود را آنجا درمی آورند، رخت کن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینی
تصویر بینی
عضو بدن انسان و حیوان که بالای دهان قرار دارد و به وسیلۀ آن تنفس و بوها را استشمام می کنند و از داخل به وسیلۀ پردۀ غضرونی دو قسمت می شود، کنایه از کبر، غرور
بینی کردن (زدن): کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مثال هرکسی کاو از حسد بینی کند / خویش را بی گوش و بی بینی، کند (مولوی - ۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینا
تصویر بینا
بیننده، کسی که هر دو چشمش سالم باشد، کنایه از آگاه، بصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
دلیل و حجت واضح و آشکار، نود و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه، الانفکاف، البّریه، لم یکن، قیامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
((بَ یِّ نِ))
دلیل آشکار، برهان واضح، جمع بینات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینش
تصویر بینش
((نِ))
رؤیت، بصیرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینا
تصویر بینا
بیننده، بصیر، آگاه، هوشیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینش
تصویر بینش
Insight, Vision
دیکشنری فارسی به انگلیسی
прозрение , зрение
دیکشنری فارسی به روسی
прозорливість , бачення
دیکشنری فارسی به اوکراینی