جدول جو
جدول جو

معنی بین

بین(اِ)
جدا شدن و پیوستن (از لغات اضداد است) : و بانوا بیناً و بینونه، جدا شدند. و بان الشی ٔ بیناً و بیوناً و بینونه، از هم جدا شد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی و بوسیلۀ ’عن’ متعدی گردد. (از اقرب الموارد). جدا شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، جدا گردیدن زن از مرد بطلاق: بانت المراه عن الرجل، جدا گردید زن از مرد بطلاق. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، متفرق شدن قوم. (از اقرب الموارد) ، افزون آمدن کسی در فضل. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، کدخدا شدن (از لغات اضداد است) : بانت هی، یعنی کدخدا شد (آن زن). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا