جدول جو
جدول جو

معنی بیمت - جستجوی لغت در جدول جو

بیمت
عادت کرده، انس گرفته، دست آموز تعلیم دیده، این واژه بدوا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلیمت
تصویر بلیمت
(پسرانه)
نابغه (نگارش کردی: بلیمهت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیعت
تصویر بیعت
عهد و پیمان، ایلاف، قرار و مدار، قول و قرار، قرار مدار، موعد، عقد
پیمان دوستی و وفاداری
پیمان اطاعت که مسلمانان با خلیفه می بستند و دست در دست او می گذاشتند و اطاعت خود را اظهار می داشتند
بیعت شکستن: شکستن عهد و پیمان دوستی و وفاداری
بیعت کردن: عهد بستن، بیعت بستن
بیعت بستن: عهد بستن، بیعت کردن
بیعت گرفتن: عهد و پیمان دوستی از کسی گرفتن، بیعت ستاندن
بیعت ستاندن: عهد و پیمان دوستی از کسی گرفتن، بیعت گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیات
تصویر بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیست
تصویر بیست
عدد اصلی بعد از نوزده، «۲۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیمر
تصویر بیمر
بی شمار، بی حد، بی اندازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
قراردادی که طی آن شخص هر گونه خطر، زیان و خسارتی را که ممکن است به جان یا مال او وارد شود، با پرداخت حق معینی به عهدۀ شرکت ها یا بنگاه های مخصوص این کار می گذارد که هرگاه آن خطر یا خسارت به او رسید بیمه کننده غرامت آن را بدهد، شرکت بیمه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیمت
تصویر قیمت
بها، نرخ، ارزش، ارج
قیمت عادله: قیمت متعارف و به نرخ معمول بازار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینت
تصویر بینت
دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیمت
تصویر قیمت
بهای کالا، ارزش هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
پیمانش فرما نبرداری خرید و فروش کنشت کلیسا دست دادن بعنوان عهد و پیمان پیمان بستن عهد کردن، عهد پیمان. معبد یهود و نصاری، جمع بیعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
جمع بیت، خانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
عددی برابر با دو ده نوزده بعلاوه یک بایست (دوم شخص مفرد امر حاضر از ایستادن)
فرهنگ لغت هوشیار
ضمانت مخصوصی است از جان و مال که شخص ماهانه مبلغی به شرکت بیمه پرداخت می کند و در صورت اصابت به مال و جان شرکت مبلغ معینی پرداخت می نماید، اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمر
تصویر بیمر
بیشمار بیحد بیحساب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمت
تصویر برمت
شکوفه روفاندار (درخت مسواک) دیگ دیگ سنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
گوشه ای از موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب ماندن در جایی، شبیخون زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیات
تصویر بیات
((بَ))
فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
((بُ))
جمع بیت، خانه ها، اتاق ها، جمع بیوتات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
((مِ))
عقدی است که به موجب آن یک طرف (بیمه گر) تعهد می کند در ازای پرداخت وجه (حق بیمه) از طرف دیگر (بیمه گذار) در صورت وقوع حادثه خسارت وارده بر او را جبران کند و انواع مختلف دارد، آتش سوزی، اتومبیل، از کار افتادگی، حوادث، عمر، اتکایی، بیکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیعت
تصویر بیعت
((بِ عَ))
پیمان بستن، عهد، پیمان، معبد یهود و نصاری، جمع بیعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیست
تصویر بیست
برابر با دو ده، نوزده به اضافه یک، کنایه از بسیار عالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیمت
تصویر قیمت
((ق مَ))
ارزش، نرخ
قیمت خون پدر کسی: کنایه از بهای بسیار گزاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
آسورانس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیمت
تصویر قیمت
بها، ارزش، نرخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
Insurance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
страхование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
Versicherung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
страхування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
ubezpieczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
保险
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
seguro
دیکشنری فارسی به پرتغالی