- بیمارستان
- محلی که از بیماران پرستاری و مواظبت نمایند، مریضخانه
معنی بیمارستان - جستجوی لغت در جدول جو
- بیمارستان
- جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمارخانه
- بیمارستان ((رِ))
- جایی که بیماران را در آنجا بستری و معالجه کنند، مریض خانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جائی که دیوانگان را نگهداری و مداوا میکنند
جایی که بیماران روانی را پرستاری و معالجه می کنند، دارالمجانین، دیوانه خانه
بیمارمانند، بیمارگون
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، مارستان، هروانه گه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، مارستان، هروانه گه
جائی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد
باغی که درختان نارنج و سایر مرکبات فراوان داشته باشد، جایی که شکوفه ها و گل های رنگارنگ داشته باشد
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
پارسی تازی گشته بیمارستان بیمارستان