جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بهارستان

بهارستان

بهارستان
باغی که درختان نارنج و سایر مرکبات فراوان داشته باشد، جایی که شکوفه ها و گل های رنگارنگ داشته باشد
بهارستان
فرهنگ فارسی عمید

بهارستان

بهارستان
مُرَکَّب اَز: بهار + -ِستان، جایی که شکوفه و گلهای گوناگون در آن انبوه باشد. (از حاشیۀ برهان چ معین)، جایی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد. (ناظم الاطباء) :
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
غبارش بوی گل شد در رکاب و گردجولانش.
خاقانی.
لغت نامه دهخدا

بهارستان

بهارستان
مجلس شورای ملی. میدان و محله ای است در تهران که مجلس شورای ملی (سابق) در شرق و مسجد و مدرسه عالی سپهسالار در جنوب شرقی آن قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

بخارستان

بخارستان
جای پر بخار و دود:
باغ را دید جمله خارستان
صفه را صفری از بخارستان.
نظامی (هفت پیکر) ، گنهکار را در پوست خر و سگ کشیدن. (غیاث اللغات). گنهکار را در پوست خر و سگ و گاو میکشند و این نوعی از سیاست است. (آنندراج) :
شود ز لطف هوا بر تنش قبای حریر
درین بهار گنهکار اگر کشند بخام.
کلیم
لغت نامه دهخدا

بهرستان

بهرستان
دهی از دهستان گله دار است که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است. و 282 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

بارستان

بارستان
باب، یکی از سیزده ربض زرنج است. (تاریخ سیستان صص 159-380) (از مسالک الممالک اصطخری چ لیدن صص 239-241)
لغت نامه دهخدا