خارج، ظاهر چیزی، روی چیزی بیرون آمدن: خارج شدن، به در آمدن، ظاهر شدن بیرون آوردن: به در آوردن، چیزی را از جایی درآوردن، آشکار کردن بیرون رفتن: خارج شدن بیرون کردن: خارج کردن، به در کردن
خارج، ظاهر چیزی، روی چیزی بیرون آمدن: خارج شدن، به در آمدن، ظاهر شدن بیرون آوردن: به در آوردن، چیزی را از جایی درآوردن، آشکار کردن بیرون رفتن: خارج شدن بیرون کردن: خارج کردن، به در کردن
گیاهانی که ریشه یا میوۀ آن ها مانند صورت انسان است، مثل استرنگ و مردم گیاه، یبروح، لفّاح، سابیزک، مردم گیا، برای مثال بسی نماند که یبروح در زمین ختن / سخن سرای شود چون درخت در وقواق (خاقانی - ۲۳۴)
گیاهانی که ریشه یا میوۀ آن ها مانند صورت انسان است، مثل استرنگ و مردم گیاه، یَبروح، لُفّاح، سابیزَک، مَردُم گیا، برای مِثال بسی نماند که یبروح در زمین ختن / سخن سرای شود چون درخت در وقواق (خاقانی - ۲۳۴)