معنی بیرون بیرون خارج، ظاهر چیزی، روی چیزیبیرون آمدن: خارج شدن، به در آمدن، ظاهر شدنبیرون آوردن: به در آوردن، چیزی را از جایی درآوردن، آشکار کردنبیرون رفتن: خارج شدنبیرون کردن: خارج کردن، به در کردن تصویر بیرون فرهنگ فارسی عمید