جدول جو
جدول جو

معنی بیرام - جستجوی لغت در جدول جو

بیرام
(پسرانه)
بایرام
تصویری از بیرام
تصویر بیرام
فرهنگ نامهای ایرانی
بیرام
ویران، ویرانه، بیران، نقیض آباد است، (آنندراج)، رجوع به بیران و ویران شود
لغت نامه دهخدا
بیرام
(بَ / بی)
بزبان ترکی عید است و در اصطلاح آنان عیدین یعنی عید فطر و عید گوسفندکشان (قربان، اضحی). (یادداشت مؤلف). مأخوذ از ترکی عید و جشن. (ناظم الاطباء). به عید نوروز نیز اطلاق کنند. رجوع به بیرم شود
لغت نامه دهخدا
بیرام
ویران، ویرانه، بیران
تصویری از بیرام
تصویر بیرام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بایرام
تصویر بایرام
(پسرانه)
عید، جشن، ترکی شده پدرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران، خراب، بایر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیراه
تصویر بیراه
بیراهه، کنایه از نامرتبط، کنایه از ویژگی کسی که راه را گم کرده باشد، کج رو، گمراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
سرکش، نافرمان، برای مثال چرخ «بدرام» تا که شد رامش / از کواکب چو خلد شد بدرام (شمس فخری - مجمع الفرس - بدرام)، حیوانی که به آسانی رام نشود
پدرام
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
مرکّب از: بی + رامش، بی شادی. ناشاد:
همه بدسگالند و بیدانشند
زبیدانشی تیره بیرامشند.
فردوسی.
تن مرده چون مرد بیدانش است
که نادان بهر جای بیرامش است.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
بی اسم بدون نام، نوعی شرکت که بنام هیچیک از شرکا نامیده نمیشود بلکه بنام شیئی که تجارت کنند خوانده شود مانند شرکت بینام پشم و پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمرام
تصویر بیمرام
بی مسلًک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
سنگدل، قسی، بی شفقت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه راه را گم کرده باشد منحرف از راه گمراه، بی انصاف، آنکه کارهای ناشایسته کند، خواننده ای که خارج از مقام خواند، بیراهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدام
تصویر بیدام
بادام هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
نام روز بیستم از هرماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرام
تصویر ایرام
آماسیدن، آماس کردن پستان آماس پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیراه
تصویر بیراه
گمراه، منحرف از راه، بی انصاف، آن که کارهای ناشایسته کند
فرهنگ فارسی معین
((بَ))
در آیین زردشتی یکی از ایزدان است وی یار ایزدمهر و پاسبان عهد و پیمان و موکل به روز بیستم هر ماه شمسی (موسوم به بهرام) است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
((بَ))
وحشی، سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینام
تصویر بینام
آنونیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
Ruthless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
impitoyable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
безжалостный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
rücksichtslos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
безжалісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
bezlitosny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
无情的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
implacável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
spietato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
despiadado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیرحم
تصویر بیرحم
meedogenloos
دیکشنری فارسی به هلندی