آدولف... فون. شیمیدان آلمانی (1835- 1917م) بسبب کارهائی که در ترکیبات معطره و رنگهای آلی انجام داد. جایزۀ نوبل (1905 میلادی) را برد. ساختمان مولکولی نیل، سرولین، و ائوزین را کشف کرد. (دایره المعارف فارسی)
آدولف... فون. شیمیدان آلمانی (1835- 1917م) بسبب کارهائی که در ترکیبات معطره و رنگهای آلی انجام داد. جایزۀ نوبل (1905 میلادی) را برد. ساختمان مولکولی نیل، سرولین، و ائوزین را کشف کرد. (دایره المعارف فارسی)
از بیت ذیل برمی آید که نام دریائی است عنبرخیز (؟)، (یادداشت مؤلف) : رسد دو نسیم از لب مدح خوانش بدریای بیر و بیابان فامر، قادری (از حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی)، و رجوع به فامر شود
از بیت ذیل برمی آید که نام دریائی است عنبرخیز (؟)، (یادداشت مؤلف) : رسد دو نسیم از لب مدح خوانش بدریای بیر و بیابان فامر، قادری (از حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی)، و رجوع به فامر شود
دهی است از دهستان بخش خفر در شهرستان جهرم و دارای 195 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری شود آبی است در دیار طی، (از معجم البلدان)، و بیر بدون الف و لام تعریف، شهری است استوار از نواحی شهرزور، (از معجم البلدان)
دهی است از دهستان بخش خفر در شهرستان جهرم و دارای 195 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری شود آبی است در دیار طی، (از معجم البلدان)، و بیر بدون الف و لام تعریف، شهری است استوار از نواحی شهرزور، (از معجم البلدان)
جامۀ خواب را گویند مانند نهالی و توشک و آنچه گستردنی باشد بجهت خوابیدن خصوصاً، (برهان)، جامۀ خواب را گویند مانند نهالی و تشک و غیره و بیری بمعنی گستردنی بود، (فرهنگ جهانگیری)، جامۀ خواب مانند لحاف و نهالی و غیره بیری مانند گستردنی، (رشیدی)، جامۀ خواب است مانند نهالی و تشک و آنچه گستردنی باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، جامۀ خواب مانند نهالی و توشک و آنچه گستردنی باشد جهت خوابیدن، (ناظم الاطباء) : گر کسی در بیر زلفین تو را بیند بخواب پرعبیر و عنبرش گردد گه تعبیر بیر، قطران، ، جامۀ خوشنما، (ناظم الاطباء)، صاعقه، (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ اسدی)، رعد و برق و صاعقه، (ناظم الاطباء)، برق، (لغت محلی شوشتر)، رشیدی گوید به معنی صاعقه تیر است به تای قرشت لکن در فرهنگ (یعنی جهانگیری) هر دو جا ذکر کرده، (فرهنگ رشیدی)، بمعنی صاعقه نوشته اند و این بیت دقیقی را شاهد آورده: تو آن ابری که ناساید شب و روز ز باریدن چنان چون از کمان تیر نباری بر کف زرخواه جز زر چنان چون بر سر بدخواه جز بیر، دقیقی (از صحاح الفرس) (از حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی)، ، طوفان، (برهان) (ناظم الاطباء)، حفظ و از برکردن، (برهان)، بمعنی ’بر’ و آنرا ’زبر’ نیز گویند، (جهانگیری)، بمعنی یاد ’از بیر’ است نه ’بیر’ تنها اما حق آن است که ’بیر’ و ’ویر’ بمعنی حفظ و حافظه می آید فرهنگ رشیدی بمعنی بر، یعنی حفظ، آورده و آن ’ازبر’ است نه ’بر’ تنها، (انجمن آرا) (آنندراج)، حفظ، بر، یاد، (ناظم الاطباء)، - از بیر، از بر، (یادداشت مؤلف) : از پی رسم در آموختن نامه، کنند نامۀ خواجه بزرگان دبیران از بیر، فرخی، مرا گوئی که رزم و بزم او را بکن تفسیر و شرح ار داری از بیر، لامعی، ، بهندی بمعنی برادر و پهلوان و شجاع باشد، (برهان) (از ناظم الاطباء)، بترکی یک را گویند که عدد اول باشد، (برهان) (از ناظم الاطباء)، در عربی چاه راگویند، (برهان)، بئر، رجوع به بئر شود
جامۀ خواب را گویند مانند نهالی و توشک و آنچه گستردنی باشد بجهت خوابیدن خصوصاً، (برهان)، جامۀ خواب را گویند مانند نهالی و تشک و غیره و بیری بمعنی گستردنی بود، (فرهنگ جهانگیری)، جامۀ خواب مانند لحاف و نهالی و غیره بیری مانند گستردنی، (رشیدی)، جامۀ خواب است مانند نهالی و تشک و آنچه گستردنی باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، جامۀ خواب مانند نهالی و توشک و آنچه گستردنی باشد جهت خوابیدن، (ناظم الاطباء) : گر کسی در بیر زلفین تو را بیند بخواب پرعبیر و عنبرش گردد گه تعبیر بیر، قطران، ، جامۀ خوشنما، (ناظم الاطباء)، صاعقه، (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ اسدی)، رعد و برق و صاعقه، (ناظم الاطباء)، برق، (لغت محلی شوشتر)، رشیدی گوید به معنی صاعقه تیر است به تای قرشت لکن در فرهنگ (یعنی جهانگیری) هر دو جا ذکر کرده، (فرهنگ رشیدی)، بمعنی صاعقه نوشته اند و این بیت دقیقی را شاهد آورده: تو آن ابری که ناساید شب و روز ز باریدن چنان چون از کمان تیر نباری بر کف زرخواه جز زر چنان چون بر سر بدخواه جز بیر، دقیقی (از صحاح الفرس) (از حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی)، ، طوفان، (برهان) (ناظم الاطباء)، حفظ و از برکردن، (برهان)، بمعنی ’بر’ و آنرا ’زبر’ نیز گویند، (جهانگیری)، بمعنی یاد ’از بیر’ است نه ’بیر’ تنها اما حق آن است که ’بیر’ و ’ویر’ بمعنی حفظ و حافظه می آید فرهنگ رشیدی بمعنی بر، یعنی حفظ، آورده و آن ’ازبر’ است نه ’بر’ تنها، (انجمن آرا) (آنندراج)، حفظ، بر، یاد، (ناظم الاطباء)، - از بیر، از بر، (یادداشت مؤلف) : از پی رسم در آموختن نامه، کنند نامۀ خواجه بزرگان دبیران از بیر، فرخی، مرا گوئی که رزم و بزم او را بکن تفسیر و شرح ار داری از بیر، لامعی، ، بهندی بمعنی برادر و پهلوان و شجاع باشد، (برهان) (از ناظم الاطباء)، بترکی یک را گویند که عدد اول باشد، (برهان) (از ناظم الاطباء)، در عربی چاه راگویند، (برهان)، بئر، رجوع به بئر شود