نامی است که چینیها بدان طوایف مغولستان یعنی وحشیهای شمالی را مینامیدند ولی گمان قوی این است که در میان بیدی ها نه فقط طوایف مغول بل طوایف تاتار و منچو نیز بوده اند. (ایران باستان ج 3 ص 2254)
نامی است که چینیها بدان طوایف مغولستان یعنی وحشیهای شمالی را مینامیدند ولی گمان قوی این است که در میان بیدی ها نه فقط طوایف مغول بل طوایف تاتار و منچو نیز بوده اند. (ایران باستان ج 3 ص 2254)
محمد افندی بیومی. (1268 هجری قمری) ریاضیدان مصری، وی در نخستین هیأت علمی بسال 1241هجری قمری از طرف حکومت مصر به فرانسه رفت و پس از نه سال توقف در فرانسه بسال 1250 هجری قمری بمصر بازگشت و در مدرسه مهندسی بولاق در قاهره به تدریس آغاز کردو به اتفاق رفاعه بک بترجمه کتابهای تاریخی و جغرافیایی پرداخت. او راست: ثمرهالاکتساب (در علم حساب). جامع الثمرات (در مثلثات). الجبر و المقابله. و میکانیک و هندسۀ توصیفی. (از معجم المطبوعات العربیه)
محمد افندی بیومی. (1268 هجری قمری) ریاضیدان مصری، وی در نخستین هیأت علمی بسال 1241هجری قمری از طرف حکومت مصر به فرانسه رفت و پس از نه سال توقف در فرانسه بسال 1250 هجری قمری بمصر بازگشت و در مدرسه مهندسی بولاق در قاهره به تدریس آغاز کردو به اتفاق رفاعه بک بترجمه کتابهای تاریخی و جغرافیایی پرداخت. او راست: ثمرهالاکتساب (در علم حساب). جامع الثمرات (در مثلثات). الجبر و المقابله. و میکانیک و هندسۀ توصیفی. (از معجم المطبوعات العربیه)
شیخ حاجی محمد بن شیخ احمد بن مولانا علی بن حاجی محمد طاهری (طامری). از داستانسرایان قرن هشتم و نهم هجری، مؤلف و مدوّن کتاب دارابنامه است. رجوع به مقدمۀ دارابنامه چ ذبیح الله صفا شود
شیخ حاجی محمد بن شیخ احمد بن مولانا علی بن حاجی محمد طاهری (طامری). از داستانسرایان قرن هشتم و نهم هجری، مؤلف و مدوِّن کتاب دارابنامه است. رجوع به مقدمۀ دارابنامه چ ذبیح الله صفا شود
منسوب است به بیدره. (از معجم البلدان). منسوب است به بیدر که قریه ای است از قرای بخارا. (از انساب سمعانی) ، لقب ابوالحسن مقاتل بن سعد زاهد بیدری بخاری. (از معجم البلدان)
منسوب است به بیدره. (از معجم البلدان). منسوب است به بیدر که قریه ای است از قرای بخارا. (از انساب سمعانی) ، لقب ابوالحسن مقاتل بن سعد زاهد بیدری بخاری. (از معجم البلدان)
از گفتۀ مؤلف مرآه الخیال چنین برمی آید که وی بانویی بسیار خوش طبع و خوش فکر و خوشگو و زیبا و شوهرش شیخ عبدالله دیوانه پسر خواجه حکیم بوده است. (مرآه الخیال ص 338)
از گفتۀ مؤلف مرآه الخیال چنین برمی آید که وی بانویی بسیار خوش طبع و خوش فکر و خوشگو و زیبا و شوهرش شیخ عبدالله دیوانه پسر خواجه حکیم بوده است. (مرآه الخیال ص 338)
حالت و چگونگی بیدل. دل از دست دادگی: من و تو سخن چون توانیم گفتن من از بیدلی و تو از بی دهانی. پنجهیری. ، آزردگی. دلتنگی. افسردگی، بی جرأتی و جبن. (ناظم الاطباء). ترس. جبن. ترسانی. ضعف قلب. (ناظم الاطباء) : ز بیدلی و ز بیدانشی بلشکر خویش هم از پیاده هراسان بود هم از سرهنگ. فرخی. ، دلدادگی. شیدائی. عشق. حب. محبت. عاشقی: دلا تا تو ز من دوری نه در خوابم نه بیدارم نشان بیدلی پیداست از گفتار و کردارم. فرخی. هزار بار بگفتم که راز عشق ترا نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری. سوزنی. دلم را میبری اندیشه ای نیست ببر کز بیدلی به پیشه ای نیست. نظامی. گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست بیدلی سهل بود گر نبود بیدینی. حافظ
حالت و چگونگی بیدل. دل از دست دادگی: من و تو سخن چون توانیم گفتن من از بیدلی و تو از بی دهانی. پنجهیری. ، آزردگی. دلتنگی. افسردگی، بی جرأتی و جبن. (ناظم الاطباء). ترس. جبن. ترسانی. ضعف قلب. (ناظم الاطباء) : ز بیدلی و ز بیدانشی بلشکر خویش هم از پیاده هراسان بود هم از سرهنگ. فرخی. ، دلدادگی. شیدائی. عشق. حب. محبت. عاشقی: دلا تا تو ز من دوری نه در خوابم نه بیدارم نشان بیدلی پیداست از گفتار و کردارم. فرخی. هزار بار بگفتم که راز عشق ترا نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری. سوزنی. دلم را میبری اندیشه ای نیست ببر کز بیدلی به پیشه ای نیست. نظامی. گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست بیدلی سهل بود گر نبود بیدینی. حافظ
دهی از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 40هزارگزی باختر نورآباد، واقع در 24هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه، جلگه، سردسیر مالاریائی و دارای 60 تن سکنه است، آب آن از چشمه ها و رود بیجوند، محصول آن غلات، لبنیات، پشم، شغل اهالی، زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادر و قالی بافی است، راه مالرو دارد و ساکنین از طایفه بیجوند هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 40هزارگزی باختر نورآباد، واقع در 24هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه، جلگه، سردسیر مالاریائی و دارای 60 تن سکنه است، آب آن از چشمه ها و رود بیجوند، محصول آن غلات، لبنیات، پشم، شغل اهالی، زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادر و قالی بافی است، راه مالرو دارد و ساکنین از طایفه بیجوند هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)