حالت و چگونگی بیدل. دل از دست دادگی: من و تو سخن چون توانیم گفتن من از بیدلی و تو از بی دهانی. پنجهیری. ، آزردگی. دلتنگی. افسردگی، بی جرأتی و جبن. (ناظم الاطباء). ترس. جبن. ترسانی. ضعف قلب. (ناظم الاطباء) : ز بیدلی و ز بیدانشی بلشکر خویش هم از پیاده هراسان بود هم از سرهنگ. فرخی. ، دلدادگی. شیدائی. عشق. حب. محبت. عاشقی: دلا تا تو ز من دوری نه در خوابم نه بیدارم نشان بیدلی پیداست از گفتار و کردارم. فرخی. هزار بار بگفتم که راز عشق ترا نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری. سوزنی. دلم را میبری اندیشه ای نیست ببر کز بیدلی به پیشه ای نیست. نظامی. گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست بیدلی سهل بود گر نبود بیدینی. حافظ