جدول جو
جدول جو

معنی بیدخشت - جستجوی لغت در جدول جو

بیدخشت
ماده ای که از نوعی درخت بید گرفته می شود، این ماده در گرمای تابستان روی تنۀ درخت به صورت مایع تولید می شود. آن را با تیغه های فلزی آغشته به آرد از تنۀ درخت جمع می کنند و در ظرف آرد می ریزند که به هم نچسبد، طعمش شیرین و خاصیت آن شبیه خاصیت شیرخشت است و برای لینت مزاج و نرم کردن سینه و شیرین ساختن داروها به کار می رود، شکرک درخت بید، بیدانگبین
تصویری از بیدخشت
تصویر بیدخشت
فرهنگ فارسی عمید
بیدخشت
(خِ)
گزی که از ساقه های درخت بید خارج میشود. (دائره المعارف فارسی). شکرکی که روی درخت بید بعلت شته ای مخصوص ایجاد میشود. بید انگبین. (فرهنگ فارسی معین). منّی که از صفصاف مشقق یعنی بید بیدخشتی تراود. منی است که بر اوراق بید افتد ببهاران و گاه به اندازه ای باشد که چند گز زمین را تر کند و زنبوران بر آن گرد آیند. و مردمان تازۀ آنرا چون عسل خورند و خشک آنرا مانند ملینی بکار برند. تودۀ من و شیرینی که در بهار میان انبوهی از برگهای بید پدید آید بر سرشاخهای نو است و زنبوران برآن گرد آیند و باغبانان شیرینی را گرفته خشک کنند و در طب چون شیر خشت بکار برند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بیدخشت
شکرکی که روی درخت بید بعلت شته ای مخصوص ایجاد میشود بیدانگبین
تصویری از بیدخشت
تصویر بیدخشت
فرهنگ لغت هوشیار
بیدخشت
((خِ))
شکرکی که روی درخت بید بوجود می آید. از آن برای نرم کردن، سفید و شیرین کردن دارو استفاده می کنند
تصویری از بیدخشت
تصویر بیدخشت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیدخت
تصویر بیدخت
(دخترانه)
نام ستاره زهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
برداشت (Take) در سینما به مجموعه ای از تکنیک ها و روش های تصویربرداری اطلاق می شود که به کمک آن ها، صحنه ها و جلوه های مختلف در فیلم به نمایش در می آیند. این فرایند شامل چیدمان و کنترل دقیق عناصر دیداری مانند زاویه دید دوربین، نورپردازی، فاصله کانونی (فوکوس)، ترکیب و حرکت دوربین، و دیگر عواملی است که تأثیر زیادی بر تجربه بصری بیننده دارند.
برداشت در سینما به طور کلی شامل این موارد می شود:
۱. زاویه دید دوربین (Camera Angle) : انتخاب زاویه ای که دوربین از صحنه فیلمبرداری می کند. این می تواند شامل زاویه های مختلف مانند زاویه بالا (از بالا به پایین)، زاویه پایین (از پایین به بالا)، زاویه جلو (از جلو به عقب) و زاویه پشت (از عقب به جلو) باشد که هر کدام احساسات و انطباقی متفاوت را منتقل می کنند.
۲. نورپردازی (Lighting) : استفاده از نور برای ایجاد جو و احساس خاص در صحنه. نورپردازی می تواند از نور طبیعی یا نورهای مصنوعی (مثل نئون، آفتاب، فلش) استفاده کند تا مکان ها و شخصیت ها را به وضوح نمایش دهد یا برای ایجاد تأثیرات درونی صحنه استفاده شود.
۳. ترکیب و تراکم (Composition) : نحوه چیدمان و ترکیب اجزای مختلف صحنه در فریم دوربین، از جمله شخصیت ها، اشیاء، و فضاهای پس زمینه. این می تواند به شکل های مختلفی مانند تعادل، تناسب، تنظیم واحد و یا قانون سوم ها صورت گیرد.
۴. فاصله کانونی (Focus) : نحوه تنظیم فاصله کانونی برای انتخاب قسمت خاصی از صحنه که در آن فوکوس است. این می تواند به ایجاد عمق میدان (عمق تصویر) کمک کند و بر تمرکز بیننده تأثیر بگذارد.
۵. حرکت دوربین (Camera Movement) : استفاده از حرکات دوربین مانند پانینگ (چرخش دوربین به افقی)، تیلتینگ (چرخش دوربین به عمودی)، زوم (وسیع و ضیق) و تراکینگ (حرکت دوربین به طول صفحه) برای ایجاد جلوه های ویژه و افزایش ارتباط بین نمایشگر و نمایشگر استفاده می شود.
این عوامل و تکنیک ها همگی به کمک همدیگر برای ایجاد جلوه های خاص در فیلم سازی می آیند و به کمک آن ها، فیلمسازان می توانند نظریه هایشان را دربارهٔ شخصیت ها، داستان ها و جهان های خود بیان کنند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از بهداشت
تصویر بهداشت
مجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی
بهداشت روانی: در پزشکی بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
استنباط، در کشاورزی جمع آوری محصول، در علم اقتصاد برداشتن قسمتی از سرمایه یا سود یک مؤسسه پیش از فرارسیدن موقع تقسیم آن، عمل برداشتن چیزی، تحمل، شکیبایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیدخت
تصویر بیدخت
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
فرهنگ فارسی عمید
شیره و صمغی که از گیاهی که در کوه های البرز و خراسان می روید تراوش می کند، طعمش شیرین و دارای قند و نشاسته و سقز است. در طب به عنوان ملین و مسهل به کار می رود. ۱۵ تا ۶۰ گرم آن را در آب یا شیر حل می کنند و می خورند. در تقویت معده و کبد و رفع سرفه و تب نیز نافع است، شیر خشک، شیر خاشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیدمشک
تصویر بیدمشک
درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، گربکو، بهرامج، بهرامه، بیدموش، مشک بید، گربه بید، پله
فرهنگ فارسی عمید
بی پروا، متساهل و غافل، (آنندراج)، غافل و کاهل و بی خبر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ شَ)
مرکّب از: بی + دهشت، بی بیم و بی هول. (ناظم الاطباء)، رجوع به دهشت شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
نوعی از درخت بید که از درختان جنگلهای شمال ایران است وآنرا فک نیز میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 195)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ خَ /خُ)
از بیخ برکنده. در نفرین گویند ’بیخشت و برکنده باد’. (از فرهنگ اسدی پاول هورن. یادداشت بخط مؤلف). هرچیز که آن را از بیخ برکنده باشند مانند درخت و امثال آن و بجای شین نقطه دار سین بی نقطه هم آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء). از بیخ برکنده بود بیکبارگی. (فرهنگ اسدی نخجوانی یادداشت بخط مؤلف). از بن برکندن بود بیکبارگی در نسخۀ اسدی که ازروی نسخۀ مورخ 721 هجری قمری نوشته شده:
آن ز چونین حقیر و بی هنر از عقل
جان ز تن آن خسیس بادا بیخشت.
آمده که بجای ’آن ’’اف’ دارد و بجای ’جان ز تن’ ’جان و دل’ و بجای ’بیخشت ’’بیخست’ و شاید از عقل، و عقل باشد. و در حاشیه نوشته اند ظاهراً ’بن خست’ با خطی نو. صاحب برهان بی خشت بر وزن زردشت با یاء موحده و شین و پی خست و با باء فارسی و سین مهمله هر دو ضبط کرده است و ظاهراً همه پیخست است این همان پای خست است یعنی خسته بپای و لگدمال. رجوع به پای خست شود. (یادداشت بخط مؤلف). و نیز رجوع به پیخست و پیخسته و پیخستن شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
ستارۀ زهره را گویند که صاحب فلک سیم و اقلیم پنجم است. (برهان). ستارۀ زهره است و آنرا ناهید نیز خوانند. (جهانگیری). ستارۀ زهره. (رشیدی). ستاره ای است در آسمان سوم که او را ناهید نیز گویند و منجمان سعد اصغر خوانند و بتازیش زهره نامند. (از شرفنامۀ منیری). مؤلف انجمن آرا پس از نقل گفتۀ برهان نویسد ظن مؤلف آن است که آن نیز هیدخت بوده مانند بیدخ تصحیف خوانی شده چه دخت بمعنی دختر است و هی بمعنی خوب است یعنی دختر خوب و ناهید یعنی دختر نارپستان نیز مؤید این قول است پس اصل در این لغت هیددخت بوده چنانکه رسم است یک دال را حذف کرده اند هیدخت شده و تصحیف بیدخت گردیده بیدخت یعنی بیدختر و در اینجا این معنی مناسب نیست. عین همین عبارت را آنندراج از انجمن آرا نقل کرده است اما چنانکه خواهیم دید این گفته براساسی نیست. بذخت، بقول ’شفتلویتز’ اصل آن بغدخت است یعنی دختر بغ (خدا) و آن به ستارۀ زهره اطلاق شده است. بعضی اساس بدوح اسلامی را همین نام آرامی ایرانی ستارۀ زهره - یعنی بیدخت - میدانند. رجوع به حاشیۀ برهان چ معین و دائره المعارف اسلام در کلمه بدوح و مزدیسنا ص 330 و 329 شود. احمد بن محمد بن عبد ربه در قصیده ای خطاب به ابوعبیده مسلم بن احمد بن ابوعبیدۀ بلنسی معروف به صاحب قبله فقیه و منجم گوید:
زعمت بهرام او بیدخت یرزقنا
لابل عطارد او برجیس او زحلا
و قلت ان جمیع الخلق فی فلک
بهم یحیط و فیهم یقسم الاجلا.
ابوالعلاء معری گوید:
هل فاز بالجنه عمالها
و هل شری فی النار نوبخت
والظلم ان تلزم ماقد جنی
علیک بهرام و بیدخت.
رجوع به زهره و ناهید و نیز به ایران در زمان ساسانیان ص 100، 101، 102 و مزدیسنا ص 329 و 330 شود، زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفتۀ او شدند. (فرهنگ فارسی معین). داستان این زن در تفسیر سورآبادی و دیگر تفاسیر نیز به زیبائی بیان شده است. رجوع به تفاسیر فارسی قرآن کریم شود، بذخت. بغدخت دختر خدا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شیره ای که از بعضی اشجار تراوش میکند و مسهل و آرام و نیکوئیست در اطفال
فرهنگ لغت هوشیار
عمل برداشتن چیزی، جمع آوری محصول گرد آوردن غلات، عمل برداشتن بخشی از سرمایه یا سود یک بنگاه پیش از موقع تقسیم آن عمل گرفتن کارمندی حقوق یا پاداش خود را قبل ازموقع پرداخت، صبر تحمل بردباری، پیش در آمد، قسمت اولیه از سه قسمت اسامی نوبت مرتب -7 نوعی ساز مخصوص بشخص سلطنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهداشت
تصویر بهداشت
حفظ صحت، تندرستی، وسیله های نگهداری سلامت
فرهنگ لغت هوشیار
درختی شبیه درخت بید میباشد و دارای شکوفه های معطر است که عرق آن را می گیرند و سودمند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداشتی
تصویر بیداشتی
غفلت، بی عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدخت
تصویر بیدخت
ستاره زهره ناهید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدخت
تصویر بیدخت
((بِ دُ))
سیاره زهره، ناهید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
((بَ))
جمع آوری محصول، صبر، بردباری، پیشرفت و ترقی، عمل گرفتن چیزی قبل از موقع پرداخت یا تقسیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهداشت
تصویر بهداشت
((بِ))
حفظ تندرستی و سلامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیدمشک
تصویر بیدمشک
((مُ یا مِ))
درختی است از گونه بید، با شکوفه های معطر که عرق آن نشاط آور است، سالج، مشک بید، گربه بید
فرهنگ فارسی معین
((خِ))
شیره و صمغی است که از گیاهی در کوه های البرز و خراسان می روید تراوش می کند، طعمش شیرین و دارای قند و نشاسته و سقز است، در طب به عنوان ملین و مسهل به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
استحصال، احساس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
Impression
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بهداشت
تصویر بهداشت
Sanitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
впечатление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بهداشت
تصویر بهداشت
одинаковость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
Eindruck
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بهداشت
تصویر بهداشت
(DE) Sanitation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برداشت
تصویر برداشت
враження
دیکشنری فارسی به اوکراینی