جدول جو
جدول جو

معنی بیانی - جستجوی لغت در جدول جو

بیانی
(بَ)
منسوب به بیان، یعنی تفسیری. (ناظم الاطباء). مربوط به علم بیان. رجوع به بیان شود، منسوب است به بیان بن سمعان تمیمی. (الانساب سمعانی). رجوع به بیانیه شود
لغت نامه دهخدا
بیانی
(بَ)
از جملۀ شعرای زمان سلطان یعقوب خان است و شخص دردمند و مستمند و خوش طبع بود و این مطلع از اوست:
چون کنم کز روزه سرو من خلالی گشته است
روی چون ماه تمام او هلالی گشته است.
هر کجا داغی است تنها بر دل افکار ماست
گلبن دردیم و گلهای ملامت بار ماست.
یکشبی گفتی مرو در خواب بیدارم هنوز
سالها شد کآن سخن را پاس میدارم هنوز.
(مجالس النفائس ص 300)
لغت نامه دهخدا
بیانی
منسوب به بیان مربوط بعلم بیان
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
فرهنگ لغت هوشیار
بیانی
تعبيرٌ
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به عربی
بیانی
Expressionistic
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بیانی
expressionniste
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بیانی
表現主義的な
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بیانی
expressionista
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بیانی
экспрессионистский
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به روسی
بیانی
อุปนิสัย
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
بیانی
expressionistisch
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
بیانی
експресіоністський
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بیانی
ekspresjonistyczny
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
بیانی
表现主义的
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به چینی
بیانی
ekspresionis
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بیانی
अभिव्यक्तिवादी
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به هندی
بیانی
אקספרסיוניסטי
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به عبری
بیانی
espressionista
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بیانی
expresionista
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بیانی
expressionistisch
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به هلندی
بیانی
تاثیری
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به اردو
بیانی
প্রকাশবাদী
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
بیانی
yenye matumizi ya ufanisi
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بیانی
ifadeci
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بیانی
표현주의적인
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیانه
تصویر بیانه
(دخترانه)
نگارش کردی: بهیانه، بهیان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
(ظَبْ)
ابوعبیدالله. تابعی است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از صحابه دانش فرا گرفته ولی خود پیامبر اسلام را ندیده است. این طبقه، در شکل گیری مکتب های فقهی، کلامی و تفسیری نقش بنیادین داشتند و با تلاش بی وقفه در انتقال دانش، خدمات عظیمی به تمدن اسلامی ارائه کردند. تابعین در بسیاری از منابع دینی ستایش شده اند.
لغت نامه دهخدا
(ذُبْ)
یا نابغۀ ذبیانی. زیاد بن معاویه بن ضباب الذبیانی الغطفانی المضری. مکنی به أبی أمامه. شاعری است جاهلی از طبقۀ اولی از بطن ذبیان از مردم حجاز. ویرا ببازار عکاظ قبه ای از پوست سرخ می افراشتند و شعراء عصر مانند اعشی و حسان و خفساء و جز آنان بوی گردمی آمدند و شعر خود بر وی عرضه میداشتند. و او بزمان جاهلیت یکی از اشراف بود و نزد نعمان بن منذر مکانت و منزلتی بسزا داشت تا آنگاه که در قصیده ای تشبیب به متجرده زن نعمان کرد و نعمان بر وی بیاشفت و او بگریخت و دیری مخفی بماند تا بار دیگر مورد مهر نعمان شد و بخدمت وی بازگشت. ابوعمرو بن العلاء، ذبیانی را بر همه شعراء تفضیل می نهاد. و شعر او بسیار است لکن بعض آن را در دیوانی کوچک فراهم کرده اند. او نیکوشعرترگویندگان عرب است و در شعر او حشو و تکلف نباشد. گویند عمری طویل یافته است. و وفات وی ظاهراً هیجده سال پیش از هجرت (مطابق 604 میلادی) بوده است. رجوع به شرح شواهد مغنی سیوطی شود.
و صاحب معجم المطبوعات گوید: هو زیاد بن معاویه من ذبیان من قیس و یکنی امامه و انما سمی النابغه لقوله:
و حلت فی بنی القین بن جسر
و قد نبغت لنا منهم شؤون.
و النابغه کان خاصاً بالنعمان بن المنذر صاحب الحیره و من ندمائه و اهل انسه و هو من طبقهالاولی المقدمین علی سائرالشعراء روی عن عمر بن الخطاب سأل معشر غطفان من الذی یقول:
أتیتک عاریاً خلقاًثیابی
علی خرق تظن به الظنون،
قالوا النابغه، قال ذاک اشعر شعرائکم کان یضرب له قبه من ادم بسوق عکاظ فتأتیه الشعراء فتعرض علیه اشعارها و اول من انشده الاعشی ثم حسان بن ثابت ثم انشدته خنساء بنت عمرو بن الشرید و وقعت العداوه بینه و بین المنخل الشاعر، فوشی به الی النعمان فهرب النابغه الی بنی غسان و نزل به عمرو بن الحارث الاصغر ملک الغساسنه فمدحه و مازال مقیماً عنده حتی مات.
دیوان (النابغه الذبیانی) - عنی بنشره محمد افندی ادهم صاحب مکتبهالرشاد قال فی مقدمته انه مأخوذ عن نسخ مخطوطه قدیمهالعهد و عن نسخ من طبع اوروبا و هو بالشکل الکامل والقصائد المنقوله عن روایهالاصمعی مشروحه کلها شرحاًحسناً مصر 1910 میلادی ص 116 و طبع فی مجموع مشتمل علی خمسه دواوین من اشعارالعرب. انظر شعراءالعرب - مجموع مشتمل الخ و طبع فی المجله الاسیویه الفرنسیه سنه 1868 میلادی و معه ترجمه فرنسیه باعتناء الاستاذ دیر نبرغ. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(ذُبْ نی ی)
منسوب به ذبیان که نام بطنی چند از اعراب است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بَ نی یَ)
از فرق غلاه پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادعای نبوت کرده و معتقد به تناسخ و رجعت بود، و او در ابتدا خود را جانشین ابوهاشم عبدالله بن محمد بن الحنفیه میدانست بعد راه غلو رفته و امیرالمؤمنین علی را خدا شمرده است. بیان از معاصرین امام محمد باقر (ع) بوده، و در سال 119 هجری قمری به قتل رسید. (از خاندان نوبختی ص 252)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بسانی
تصویر بسانی
متعدد و متکثر بسیار فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
پدر و مادری که هر چه فرزند آورند زود بمیرد و بچه هایشان پا نگیرند اسم بچه آخری را اگر دختر باشد (بمانی) (خانم) میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیانیه
تصویر بیانیه
((بَ یِ))
اطلاعیه یا نوشته ای که از سوی سازمان، حزب یا شخص مسئولی صادر شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میانی
تصویر میانی
معتدل، وسط
فرهنگ واژه فارسی سره
بیان نامه، مانیفست، اطلاعیه، اعلامیه، گزارش
فرهنگ واژه مترادف متضاد