- بیانی
- منسوب به بیان مربوط بعلم بیان
معنی بیانی - جستجوی لغت در جدول جو
- بیانی
- Expressionistic
- بیانی
- экспрессионистский
- بیانی
- expressionistisch
- بیانی
- експресіоністський
- بیانی
- ekspresjonistyczny
- بیانی
- 表现主义的
- بیانی
- expressionista
- بیانی
- espressionista
- بیانی
- expresionista
- بیانی
- expressionniste
- بیانی
- expressionistisch
- بیانی
- อุปนิสัย
- بیانی
- ekspresionis
- بیانی
- عاليٌ
- بیانی
- अभिव्यक्तिवादी
- بیانی
- אקספרסיוניסטי
- بیانی
- 表現主義的な
- بیانی
- 표현주의적인
- بیانی
- ifadeci
- بیانی
- yenye matumizi ya ufanisi
- بیانی
- প্রকাশবাদী
- بیانی
- تاثیری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معتدل، وسط
متعدد و متکثر بسیار فراوان
پدر و مادری که هر چه فرزند آورند زود بمیرد و بچه هایشان پا نگیرند اسم بچه آخری را اگر دختر باشد (بمانی) (خانم) میگذارند
گیاهی است که از آن بوریا بافند
فروشندگی و دلالی
ننوشته: به یاد سپردنی شعر عالی قابل یاداشت کردن در بیاض
به گونه رمن دنده ها ستون ها
بی سواد عامی. توضیح در عربی بمعنی ظاهر از هر چیز و ضد (جوانی) است
ژیان تند و خشمناک و قهرآلود:) که ملکت شکاریست کورا نگیرد عقاب پرنده نه شیر ژیانی (دقیقی گنج سخن 31 1)