جدول جو
جدول جو

معنی بیانک - جستجوی لغت در جدول جو

بیانک
گیاهی است که از آن بوریا بافند
تصویری از بیانک
تصویر بیانک
فرهنگ لغت هوشیار
بیانک
نوعی نی که از آن بوریا می بافتند
تصویری از بیانک
تصویر بیانک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیانه
تصویر بیانه
(دخترانه)
نگارش کردی: بهیانه، بهیان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
منسوب به بیان مربوط بعلم بیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیانی
تصویر بیانی
Expressionistic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
экспрессионистский
دیکشنری فارسی به روسی
експресіоністський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
อุปนิสัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
अभिव्यक्तिवादी
دیکشنری فارسی به هندی
אקספרסיוניסטי
دیکشنری فارسی به عبری
yenye matumizi ya ufanisi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
প্রকাশবাদী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیان
تصویر بیان
(دخترانه و پسرانه)
صبحگاه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیان
تصویر بیان
گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیان
تصویر بیان
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
فرهنگ لغت هوشیار
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیان
تصویر بیان
سخن گفتن، فصاحت، زبان آوری، سخن، شرح، تعبیر، در علوم ادبی علمی که دربارۀ بیان معنای واحد به شیوه های مختلف و بر پایۀ تصویرسازی مانند استفاده از تشبیه، استعاره و کنایه بحث می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بانک
تصویر بانک
مؤسسه ای اقتصادی، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند، مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن، پولی که قماربازها وارد بازی می کنند، اطلاعات مؤسسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیان
تصویر بیان
((بَ))
پیدا شدن، آشکار شدن، شرح، توضیح، زبان آوری، فصاحت، علمی است که آوردن یک معنی به طرق گوناگون را می آموزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانک
تصویر بانک
بنگاه صرافی شخصی یا دولتی که مردم پول های خود را در آنجا امانت می گذارند و یا از آن وام می گیرند، از بازی های ورق، پولی که در بازی بانک در وسط می گذارند
بانک خون: در پزشکی سردخانۀ مخصوصی که در آن خون هایی را که مردم می دهند نگاه می دارند تا برای انتقال به بدن کسانی که احتیاج به خون دارند مورد استفاه قرار گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیان
تصویر بیان
Enunciation, Expression, Statement, Verbalization
دیکشنری فارسی به انگلیسی