- بکارگیری
- استعمال، استخدام
معنی بکارگیری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرفتن بار برای حمل و نقل، عمل بار بستن و بار گرفتن
گرفتن بار برای حمل و نقل
پرداختن بکاری مباشرت امری، کار: (مرده شورت ببرد با این کار گیریت)
مصادره
گرفتن چیزی از مال کسی، ضبط کردن مال کسی، مصادره
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، صیدبند، نخجیرگر، شکارگر، نخجیرگیر، نخجیرگان، قانص، متصیّد، نخجیروال، حابل، نخجیرزن، صیدگر، صیدافکن، صیّاد
عمل و شغل مارگیر
Predation
хищничество
Prädation
хижацтво
drapieżnictwo
predação
predazione
depredación
prédation
predatie
शिकार
pemangsaan
افتراسٌ
טריפה
uwindaji
การล่า
اشتقاق
بار گیرنده، بار برنده، بردارندۀ بار، اسب و هر حیوان بارکش، کشتی، ارابه، اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری
بار برنده، هر حیوان بارکش