جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بکارگیری

بارگیری

بارگیری
گرفتن بار برای حمل و نقل، عمل بار بستن و بار گرفتن
بارگیری
فرهنگ فارسی عمید

بارگیری

بارگیری
گرفتن بار خواه برای حمل بر روی ستور و یا حمل در کشتی، (ناظم الاطباء)، عمل پر کردن جوالها و غیره از محمولی برای بردن بر ستور و غیره، بار بستن و مهیا نمودن: قافلۀ اصفهان هنوز بارگیری خود را نکرده، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

کارگیری

کارگیری
در تداول زنان، کار: مرده شور کارگیریت را ببرد، مرده شورت ببرد با این کارگیریت، کسی که مرتکب میشود و مباشرت مینماید و متقبل میشود هر کار مهمی را، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کار گیری

کار گیری
پرداختن بکاری مباشرت امری، کار: (مرده شورت ببرد با این کار گیریت)
کار گیری
فرهنگ لغت هوشیار

قرارگیری

قرارگیری
استراحت، امان و آسودگی، صلح و آشتی، محافظت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا