جدول جو
جدول جو

معنی بژیر - جستجوی لغت در جدول جو

بژیر(بَ)
بازوو جناح. (آنندراج). بال. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بژیو
تصویر بژیو
(دخترانه)
قوت، مایه زندگی (نگارش کردی: بژو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باژیر
تصویر باژیر
(دخترانه)
شهر (نگارش کردی: باژر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هژیر
تصویر هژیر
(پسرانه)
هجیر، خوب، پسندیده، زیبا، چابک، چالاک، خوب چهره، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بژار
تصویر بژار
(پسرانه)
وجین کردن، شمارش (نگارش کردی: بژار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
(پسرانه)
بشارت دهنده، مژده دهنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بصیر
تصویر بصیر
(پسرانه)
آگاه، بینا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
کسی که مژده و خبر خوش بیاورد، مژده دهنده، بشارت دهنده، از القاب پیامبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه، دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد می کند، باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک، محتاط، مراقب، برای مثال سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی - ۴/۲۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هژیر
تصویر هژیر
پسندیده، نیکو، برای مثال نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر / با طالع مبارک و با کوکب منیر (منوچهری - ۴۸)، به شاه کیان گفت زردشت پیر / که در دین ما این نباشد هژیر (فردوسی - ۵/٨4)،
زیبا، برای مثال خمّیده گشت و سست شد آن قامت چو سرو / بی نور ماند و زشت شد آن صورت هژیر (ناصرخسرو - ۱۰۳)،
جلد، چابک، برای مثال دریغ آن سر تخمۀ اردشیر / دریغ آن جوان و سوار هژیر (فردوسی - ۸/۴۶۹)،
زیرک، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایر
تصویر بایر
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بصیر
تصویر بصیر
بینا، کنایه از دانا، خبیر، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایر
تصویر بایر
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذیر
تصویر بذیر
سخن چین، ول زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هژیر
تصویر هژیر
خوب و پسندیده و نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعیر
تصویر بعیر
شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصیر
تصویر بصیر
بینا، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
بشارت دهنده، مژده آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگیر
تصویر بگیر
فلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیر
تصویر بغیر
باستثنا، بجز، بدون، مگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
هوشمندوزیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیر
تصویر بخیر
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهیر
تصویر بهیر
هندی بازاریان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیر
تصویر بقیر
شکافته شده، چادری که آنرا شکافته بپوشند بی آستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بثیر
تصویر بثیر
بسیار فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعیر
تصویر بعیر
((بَ))
شتر، اشتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بصیر
تصویر بصیر
((بَ))
بیننده، دانا، روشن بین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بایر
تصویر بایر
((یِ))
خراب، لم یزرع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بآژیر
تصویر بآژیر
((بِ))
با احتیاط، دوراندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
((بَ))
مژده رسان، نیکو روی، خوبروی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
((ژَ))
زیرک، محتاط، قوی، توانا، برحذر کننده، پرهیزگار، غلبه، فریاد، اعلام خطر، آماده، مهیا، قوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اژیر
تصویر اژیر
هوشمند، زیرک، آژیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژیر
تصویر پژیر
جناح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژیر
تصویر آژیر
آلارم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بصیر
تصویر بصیر
بینش مند، بینا
فرهنگ واژه فارسی سره