جدول جو
جدول جو

معنی بپته - جستجوی لغت در جدول جو

بپته
پخته شده، رب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برته
تصویر برته
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی از خاندان لواده، در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بسته
تصویر بسته
منجمد، فسرده، سفت شده، بند شده، پیوسته به چیزی یا جایی، کسی که با دیگری خویشی و قرابت دارد، خویش، لنگۀ بار، بقچه و کیسه که در آن چیزی گذارده یا پیچیده باشند، گره خورده،
تعطیل مثلاً مغازه ها بسته بود،
محدود کننده، بازدارنده مثلاً جامعۀ بسته،
واحد شمارش چیزهای بسته بندی شده مثلاً یک بسته شکلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخته
تصویر بخته
فربه، چاق، پرورش یافته، گوسفند نر سه یا چهارساله، برای مثال چو گرگ باش که چون درفتد میان رمه / چه میش چه بره دندانش را چه بخته چه شاک (سوزنی - ۵۹)، پوست کرده، هرچه پوست آن را کنده باشند مانند ماش، نخود، کنجد، بره و گوسفند
بخته کردن: پوست کردن، پوست کندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوته
تصویر بوته
گیاه پرشاخ و برگ که تنۀ ضخیم نداشته باشد و زیاد بلند نشود، نوعی نقش و نگار که روی پارچه، جامه یا چیزهای دیگر نقش کنند، زلف، گیسو، نغوله
ظرف کوچکی که در آن طلا و نقره ذوب می کنند، بوتۀ زرگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوته
تصویر بوته
گیاهی که پر شاخ و برگ باشد و تنه ضخیم نداشته و بلند هم نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغته
تصویر بغته
ناگاه ناگهان بناگاه ناگاهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسته
تصویر بسته
جلوگیری شده، مسدود، منجمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشته
تصویر بشته
اسپانیولی چچم شلمک ازگیاهان چچم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفته
تصویر بفته
بافته منسوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخته
تصویر بخته
چاق، فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوته
تصویر بوته
((تَ یا تِ))
ظرفی که طلا و نقره را در آن ذوب کنند، بوته زرگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوته
تصویر بوته
((تِ))
گیاهی پر شاخ و برگ که زیاد بلند نشود، بچه آدمی و دیگر حیوانات، نقش و نگار روی پارچه، کنایه از زلف و گیسو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخته
تصویر بخته
((بَ تِ))
گوسفند سه ساله یا چهار ساله، فربه، چاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسته
تصویر بسته
((بَ تِ))
اسیر، دربند، مقید، منجمد شده، مجبور شده، مسدود، مقفل، سد شده، جلوگیری شده، فراز شده، مقابل گشوده، باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسته
تصویر بسته
نسبت، خویشاوندی، جعبه، تعطیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسته
تصویر بسته
Closed, Shut
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بسته
تصویر بسته
fermé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بسته
تصویر بسته
kapalı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بسته
تصویر بسته
닫힌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بسته
تصویر بسته
閉じた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بسته
تصویر بسته
סגור , סָגוּר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بسته
تصویر بسته
बंद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بسته
تصویر بسته
tertutup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بسته
تصویر بسته
ปิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بسته
تصویر بسته
закрытый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بسته
تصویر بسته
gesloten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بسته
تصویر بسته
cerrado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بسته
تصویر بسته
chiuso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بسته
تصویر بسته
fechado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بسته
تصویر بسته
关闭的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بسته
تصویر بسته
zamknięty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بسته
تصویر بسته
закритий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بسته
تصویر بسته
geschlossen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بسته
تصویر بسته
kufungwa, imefungwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی